گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 72
شماره 81 - آبان 1386









تاریخ فردا و چالشهاي فراروي
در آخرین روز از آخرین هفتۀ ماه مبارك رمضان یکی از سازمانهاي فرهنگی به نیت پاسداشت ماه مبارك و اطعام مساکین، از
برخی اساتید و سخنرانان حوزة دین و فرهنگ دعوت کرده بود تا ضمن ارجنهادن به مقام اهل فرهنگ، به پاسخ دو سؤال مبتلا به
نیز برسد. هر چند این گمان ندارم که آن سازمان از پاسخ فی البداهه براي سؤال فیالبداهه آن هم در آن روز و ساعت چیزي
. نصیبش شده باشد. امّا دو سؤال فی البداهه: 1. مهمترین چالشهاي فراروي دانشجویان و محیطهاي دانشگاهی چیستند؟ 2
مهمترین موضوعات قابل طرح در میان دانشجویان و محیطهاي دانشگاهی کدامند؟ تصدیق میفرمایید که این دو سؤال سهل و
چالشها و » ممتنع پشت اهل فرهنگ را اگر به حقیقیت اهل فرهنگ باشند میلرزاند. هفتاد من مثنوي براي فهرست کردن
کفایت نمیکند. چارهاي نبود. اول نمکگیران کرده بودند. نان و پنیر و چاي افطاري از گلو فرو نرفته، بر صندلی پاسخ « موضوعات
به سؤال نشاندنمان. شما هم جاي بنده باشید سؤال فی البداهه را پاسخی فی البداهه میدهید. و الله اعلم. پر واضح است که
. آموزشعالی و دانشگاه در کشور ما که همه ساله، حسب ذوق و سلیقه و انفعال، دهها حرکت فیالبداهه مانند موارد ذیل دارد؛ 1
قد کشیدن فیالبداهۀ دانشگاههاي دولتی، آزاد، تعاونی، مشارکتی و ... 2. افتتاح فیالبداهۀ کرسیهاي دانشگاهی و رشتههاي
علمی، 3. تدوین فی البداهۀ کتب درسی و آموزشی، 4. انتخاب فیالبداهۀ استاد و مربی و مدرس در حوزههاي مختلف، 5. انتخاب
فیالبداهه و الله بختگی دانشجو، 6. تدوین فیالبداهۀ استراتژي فرهنگی، 7. جهتگیري فیالبداهه در برابر جریانهاي ریشهدار
علمی و فرهنگی چند صد ساله، 8. اتخاذ مواضع فیالبداهه در برابر جریانات سیاسی و اجتماعی داخلی و خارجی (در محیط
دانشگاهی) ، 9. تشکیل فیالبداهۀ همایشها، کنفرانسهاي عملی، فرهنگی، 10 . پذیرش فیالبداهۀ مبادي و مبانی علوم جدید
و ...، ناگزیر مواجه با دهها چالش فیالبداهه ،« انقلاب فرهنگی » غربی، 11 . سکوت فیالبداهه امّا کشدار در وقت مواجهه با ضرورت
طرح هر یک از موارد یازده گانه، به اضافۀ سه نقطه و پرسش « رنگ رخسار گواهی دهد از سرّ ضمیر » : و مزمن است. به قول شاعر
دربارة کم و کیف آنها راز چالشهاي بسیاري را بازگو میکند. همان چالشهایی که دامنۀ آنها تمامی پهنۀ مناسبات اقتصادي،
اجتماعی، فرهنگی کشور را درنوردیده و حوزههاي شهري و خانوادگی را در خود میگیرد و بازار بلواهاي حقوقی در مجامع
قضایی و بندها و سلولهاي ندامتگاهها را گرم میکند. نباید فراموش کرد که اساساً مسکّنها، بیمار را فریب میدهند، بیماري را
میپوشانند و گاه فرصت معالجه را از طبیب و بیمار اخذ میکنند تا آنجا که د یگر به ناچار باید به سراغ آخر الدوا رفت و هماره
آخرالدوا، داغ است و چه دردناك است این داغ و چه عبرتآموز براي صاحبان خرد. بیگمان هیچیک از خوانندگان این مقاله
هفتاد » آن هم در مجلهاي که کاغذ و هزینۀ انتشارش فیالبداهه تدارك دیده شده بارسنگینی « دو صفحه کاغذ کاهی » انتظار ندارد
و امّا، پاسخ .« بیل دیگ بیل چغندر » پرسشهاي سابقالذکر را بر دوش بکشد و از عهدة کلّ آن هم برآید. از قدیم گفتهاند « منی
صفحه 6 از 54
فیالبداهه و فی المجلس این دو سؤال در آخرین روز از آخرین هفتۀ ماه مبارك رمضان: چالش اول: حوادث و وقایع سالهاي قبل
از ظهور مطالعۀ آیات قرآن مجید و بیان تمثیلها و ماجراهاي رفته بر اقوام، حکایت از آن دارد که مردان اهل حقّ و خرد، حسب
شناخت و آگاهی از گلوگاهها و کمینگاهها، براي گذردادن کاروان امت از فراز و نشیبهاي عرصۀ تاریخ، اقدام به اخذ استراتژي
مناسب و روشهاي بازدارنده میکردند. چنانکه، حضرت یوسف(ع) براي حفظ مردم مصر از وبال قحطی و خشکسالی، اقدام به
کشت و ذخیرهسازي کرد. اتخاذ این استراتژي (کشت و ذخیرهسازي) هفت سال پیاپی مردم را از ابتلا به گرسنگی و مرگ در امان
داشت. بسیاري شواهد حاکی از آنست که ما، سالهاي ماقبل ظهور مقدس را به تجربه نشستهایم. بسیاري روایات ائمه دین(ع) از
سلسله حوادث و کمّ و کیف آن سخن گفتهاند. 1. راستی ما در کجاي زمین ایستادهایم؟ کدامین موقعیت تاریخی؟ همه در برابر این
سؤال گیج و مات میمانیم امّا، اخبار آخرالزمانی در اینباره گیج و مات نیستند. 2. براي در امان ماندن از رگبار وقایع سیاسی،
اجتماعی، اقتصادي، فرهنگی و ... که چون برگ خزان انبوه مردان و زنان و اقوام را در هم میپیچد چه اندیشیدهایم؟ 3. هر یک از
وزارتخانهها و سازمانهاي متکفل امر معاش و معاد مردم براي کشف موقعیّت خود چه کردهاند؟ 4. چه میزان آگاهی و آمادگی
میان مردم براي طیّ این مراحل و تجربه این حوادث وجود دارد؟ 5. در تمامی سالهاي مورد بحث مسلمانان و شیعیان حسب اخبار
و روایات در چه موقعیتی قرار خواهند گرفت؟ 6. موقعیت جوانان، زنان، ایرانیان، اعراب و... در آن سالها چگونه است؟ و در
حال حاضر با چه فاصلهاي از آن موقعیتها به سر میبرند؟ 7. کدام دسته از نشانههاي ظهور در آخرالزمان، ظاهر گشته و مصادیق
آنها کدامند؟ 8. به کدام دسته از وظایف خود عمل نمودهایم و یا براي انجام آنها برنامهریزي کردهایم؟ مبادا که گُم و گول،
سرخود گرفته و پیش میرویم؟ 9. براي مصونیت بخشی به جوانان در برابر بحرانهاي جاري و پیش رو در آن سالها چه تدابیري
اندیشیدهایم؟ 10 . هر یک از وزارتخانهها و سازمانها در این مصونیت بخشی چه سهمی را برگزیده و دربارهاش مکلف شدهاند؟
11 . چه تدبیري براي نشر معارف مهدوي که در خود وجه عمدهاي از مصونیت بخشی و انجام تکلیف را دارد اندیشیدهایم؟ و ...
اینهمه تنها پیش درآمدي است براي گفتوگو دربارة چالش اول. چالش دوم: هجوم فرقهها و شبههها از آنجا که انگیزة طرح این
به عنوان دومین « هجوم فرقهها و شبههها » ، مبحث، پاسخ به سؤال از مهمترین چالشهاي فراروي دانشجویان در حوزة فرهنگی بود
چالش بعد از چالش اول مطرح شد. همۀ اخبار و همۀ مشاهدات و تجربهها نشان میدهد که به موازات گشوده شدن بخت تاریخ
نیز « فرقهها و گسترش شبههها » جدید به نام دین و خدا و ظهور مطالبۀ عمومی مستضعفان جهان براي دین و معنویت، میدان حضور
براي مقابله با گسترش دین حقیقی است. « فرقهسازي جریانهاي استعماري » باز و وسیع میشود. و البته این، صرفنظر از جریان
هرگاه کالایی اصلی رخ مینماید و نیاز بدان بارز میشود، کالاي جعلی فریبنده به راهزنی مشغول میشود. وسایل ارتباطجمعی
مدرن، فقدان آگاهی و معرفت دربارة حقایق دینی در میان جوانان و به راه افتادن معرکهگیران و فرقهبازان، و بالاخره دسیسۀ
استعمار غربی براي گمراه و مشغول داشتن جوانان از طریق فرقهسازي و متشتت کردن آنها، نقش عمدهاي را در توزیع فرقهها و نشر
شبهات ایفا کرده است. برخی اطلاعات حاکی از آن است که طیّ دو سه دهۀ اخیر قریب به 2500 فرقۀ شبه مذهبی ساخته و
پرداخته، و روانۀ بازار شده است. این فرقهها، جوانان تشنهکام غربی را در محاصرة خود گرفتهاند تا آنان: 1. ره به دین حقیقی
نیابند، 2. دین را به مثابۀ خرافه و جادو تصور کنند، 3. در گیرودار با مفاسد بقیت عمر خود را فنا سازند و 4. از خصم عنود و پنهان
غافل بمانند. در کشورهاي اسلامی، این فرقهها، کارکرد دیگري دارند: 1. شبهه میپراکنند، 2. پراکنده میسازند، 3. فاسد میکنند،
4. مجال ظهور تمام عیار دین و دینخواهان را از بین میبرند. امروزه، در عموم کشورهاي اسلامی و از جمله ایران، رد این فرقهها و
گروهها قابل شناسایی است. مظاهر آن را در: الف تجدید قواي فرقههاي خاموش مانند بهائیت و سلفی گري، ب حرکت پویا و
تلاشگر مسیحیان انجیلی و گروههاي تبشیري، ج بازارگرمی دراویش و صوفیه که دین منهاي تکلیف و شریعت را تبلیغ میکنند، د
و بسیاري از فرقههاي مدرن وارداتی وابسته به موسیقی، مواد مخدر و سکس میتوان ملاحظه کرد. }دستگاههاي فرهنگی رسمی
صفحه 7 از 54
و مسئول چه پاسخی براي سؤالات زیر دارند؟ 1. چه دستهبندي مشخصی از این فرقهها در میان جوانان میتوان ارائه کرد؟ 2. کمیت
و کیفیت شبهات مطرح شده دربارة دین، مذهب، تکالیف، آداب و ... چگونه است؟ 3. چه مراکزي تاکنون عهدهدار شناسایی،
جمعآوري اطلاعات و جمعآوري شبهات منتشره شدهاند؟ 4. چه تعداد مبلغ و سخنران براي پاسخگویی به شبهات تربیت شدهاند؟
5. چه منابعی مکتوب و رسانهاي براي مقابله با این جریانات تدارك دیده شده است؟ 6. چه حجمی از اندیشههاي نحیف این
فرقهها در میان آثار منتشره از سوي رسانههاي دیداري، شنیداري و مکتوب قابل شناسایی است؟ 7. کارشناسان کدام یک از
دستگاههاي فرهنگی براي شناسایی این جریانات و ردیابی مصادیق آنها آموزش دیدهاند؟ 8. اگر روزي قرار باشد شوراهاي بزرگی
و سازمانها و نهادهاي فرهنگی خود را براي پاسخگویی به آن « شوراي فرهنگ عمومی » و « شوراي عالی انقلاب فرهنگی » چون
مهیا کنند چه مدت فرصت لازم دارند تا از عهده درآیند؟ سلسه علل و عوامل مؤثر در « پیامدها » و « چالش » ،« تصمیمات فی البداهه »
تجدید حیات و تأسیس نحلههاي شبه مذهبی در عصر حاضر را در غرب باید در میان مباحث زیر جستوجو کرد: 1. خستگی
انسان غربی از ازدحام تکنیک و تکنولوژي و ولایت تکنیک بر همۀ مقدّرات، 2. تجربۀ پایان تاریخ غربی و به صدا درآمدن زنگ
تاریخ جدید به نام دین و معنویت، 3. تلاش مذبوحانۀ غرب براي استمرار دورة فاعلیّت فرهنگی خود در عصر انحطاط، 4. تلاش
غرب براي ارائۀ محصول بدلی و بیخطر با رویکرد مذهبی براي جلوگیري از بسط مذهب حقیقی، 5. مقابلۀ غرب با خیزش معاصر
دین و حقیقت دینی اسلام، 6. غیبت آموزههاي اصیل دینی اسلامی در صحنۀ حیات اجتماعی انسان امروز، و ... امّا، عواملی نیز در
نفوذ این نحلهها در کشورهاي اسلامی و از جمله ایران و سرایت آنها قابل شناسایی است. نحلههاي تجدید حیات یافته و تأسیسی از
مشترکات ویژهاي برخوردارند و حسب این مشخصات قابل شناسایی، طبقهبندي و نقدند؛ 1. سکوت و یا بی اعتنایی به مناسبات
اجتماعی و مسئولیت انسان در برابر اجتماع، 2. سکوت و مسامحه در برابر غرب، استکبارورزي و ظلم ظالمان، 3. فقدان تکلیف و
شریعت قابل تعریف و دفاع توسط عقل وشرع، 4. فقدان طرحی براي آینده (جایگزین مناسبات بحران زده)، 5. دامن زننده به نوعی
پلورالیسم دینی و مذهبی، 6. تسامح و تساهل در روابط و مناسبات زنان و مردان، 7. تسامح و تساهل در خورد و خوراك (عدم
مراعات حلّیّت و حرمت شرعی ادیان حقیقی)، 8. آلودگی به درجات مختلفی از شرك (تثلیث، ثنویت، چند خدایی)، 9. ارتباط
پنهان با مجامع ماسونی و صهیونی، 10 . افراد و تفریط در آموزهها، 11 . فقدان نظام جامع عقیدتی، اخلاقی و عملی مرتبط و متناسب
با حیات فردي و جمعی انسان، 12 . مسکنی براي آلام انسان درمانده در آخرین مرحله از حیات تکنولوژیک غربی. فرقههاي
مختلف صوفیه، دراویش، بابیت و بهائیت، وهابیت و سلفیگري، مسیحی، فراروانشناسانه و شیطان پرستان نیز در کنار دیگر فرقهها
در کار رخنه در ایمان و باور انسان مضطر و بیپناه مشغولند. نکتۀ جالب توجه آنکه، امروزه، فهرست بزرگی (بیش از 600 عنوان)
از کتب منتشره در جمهوري اسلامی را میتوان ارائه کرد که با سوء استفاده از مسامحه و سهلگیري سازمانها و وزارتخانههاي
فرهنگی، ترجمه و ارائه شدهاند. این آثار به نوعی امکان نشر این مباحث و حتی خودآموزي (براي مبتدیان) را فراهم میسازند.
برخی سالنها، استادیومها، پاركها و ... با دریافت هزینه امکان برگزاري نشستها و مجامع را گرد میآوردند و نشریات و سایر
رسانهها آراء نحیف آنها را منتشر میسازند. چالش سوم با پایان یافتن التهاب سالهاي اولیۀ انقلاب، چنانکه قبلًا در مجلدات یک و
دو از کتاب استراتژي انتظار ذکر آن رفت، شور سالهاي دفاع مقدّس و ضرورت حضور جدي و آرمانگرایانه در میادین جهاد و
دفاع باعث جلب و جذب هزاران جوان شد. نوعی آرمانگرایی در دو نقطۀ عطف انقلاب و جنگ و رویکرد به آینده به خودي
خود پاسخگوي طلب و تمناي فطري جوانان بود، در حالی که بعد از آن، هیچگاه بدل و جایگزین نیافت. همین ویژگی بود که در
خود و با خود انرژي ویژة جهادي را در رگ و پوست جوانان جاري میساخت. طیّ سالهاي اخیر، خلأ حاصل از فقدان ایدههاي
همجنس و همرنگ انقلاب و جهاد، باعث رویکرد عموم مردم به دنیا، امور اعتباري، سرگرمی و تفنن و در یک کلمه غفلت از
حیات مجاهدانه و آرمانگرایه بود. اگر چه اینهمه در جاي خود پسندیده و نیکوست امّا؛ بلاي عادت به روزمرگی، رفاه و دم
صفحه 8 از 54
غنیمتدانی، در خود عنصر مرگ بسیاري از صفات عالی و متعالی را دارد. فروکش کردن فعالیتهاي شبه سیاسی در محیطهاي
ساخت. اگر چه تعدادي نیز حسب علاقه و امکان « مسایل صرفاً شخصی آنها » دانشگاهی بسیاري از نیروهاي جوانان را معطوف به
در اوج بروز نیاز جسمی و « به خود پیچیدن و به خود مشغول شدن » را برگزیدند. تبعات « پژوهش و علم و فناوري » ویژه مشی در راه
را فراهم آورده است؛ چیزي که « بحران اخلاقی » فقدان امکاناتی مالی و شغلی قابل پیشبینی بود. همان واقعهاي که امروز زمینههاي
یعنی: « فردا » یاد میشود. فقدان درآمد مکفی، فقدان شغل مناسب، فقدان چشماندازي روشن براي « چالش سوم » از آن به عنوان
تا بازي روزگار کدامین را فرا روي جوان مستعدّ و مهیا قرار دهد. از « ابتذال و تباهی » و « انفعال و یأس » قرار گرفتن بر سر دو راهی
اینجا در هنگامی که ایمان و اعتقاد رو به ضعف آورد، هر عملی ممکن میشود و هر رابطهاي مباح. از اینجا به ناگاه تمامی
بوستانها و کوچهها و خیابانهاي شهر تبدیل به میقات دختران و پسران جوان میشود. از اینجا تمامی فرقهها و دستهها اعضاء و
هوادارن مستعد خود را برمیگزینند. از اینجا بازار فروشندگان سیگار و سایر مواد مخدر و مسکرات گرم و داغ میشود. چالش
چهارم پیش از این در سرمقالههاي قبلی، با ذکر دلایل مختلف بیان شد که، ایران، شیعهخانۀ امام زمان(ع)، حامل لب لباب شرق،
منادي تفکر آمادهگر براي ورود به دورة قیام و ظهور منجی موعود و در حساسترین نقطۀ استراتژیک در خاورمیانه، در مرکز سیل
هیچ کس به اندازه غرب و گردانندگان مثلث شوم .« آماده باش همیشه » : و هدف کینورزي و خصومت غرب قرار دارد و این یعنی
(آمریکا، انگلیس و رژیم اشغالگر) متوجه و متذکر این خصومت، این مرکز و هدف و نقش آنها در آخرین سالهاي ما قبل از
از همین جا بود که پیش از این عرض « فرمان هجوم و حملۀ بازدارنده، فرمان تحریم و آزار » ظهور و پس از آن نیست. و این یعنی
است. حال باید بپرسید: بار این چالش بزرگ، آماده باش و دفاع را کدامین گروه اجتماعی « تصور بیخصم زیستن عین خامی » شد
بر دوش دارند؟ کدامین آرمان و انگیزه این جماعت را میتواند مهیاي مجاهدة بزرگ کند؟ دربارة هر یک از چالشهاي
چهارگانه باید اندیشید و فرصتها را غنیمت شمرد. بیان چالشها و نقد برخی عملکردها به منزلۀ نفی دستاوردها نیست. حسب
مأموریت بزرگ و راه طولانی، وظایف سنگینتر و شرایط حساستر میشود. ورنه، آنچه در این سرزمین به وقوع پیوسته قابل
مقایسه با هیچ دورهاي از ادوار گذشته نیست. در رأس این همه به موارد زیر میتوان اشاره داشت: 1. تحول حادث شده در جان
جوانان؛ 2. ظهور تمناي داشتن حیاتی مستقل در مناسبات مختلف سیاسی، فرهنگی و اقتصادي؛ 3. باور آوردن به این معنا که
مستغنی از اغیار میتوان با قدرت ایستاد؛ 4. مراجعه به دین و حقیقت دینی براي اصلاح امور و مدیریت مناسبات؛ 5. رشد نهال
پژوهشهاي علمی و فنی در حوزههاي مختلف؛ 6. داشتن نظام سیاسی اجتماعی مستقل و مردمی با رویکرد دینی؛ 7. و بسیاري
دستاوردهاي اقتصادي، فرهنگی، نظامی و... که مشهود همگان است. هر یک از عزیزان هوشیار و بیداردل ممکن است مواردي
دیگر را به این چهار چالش اضافه کند. بیشک همه سالهاي انقلاب و جنگ، میادینی آزمایشی براي اثبات وفاداري، همعهدي و
آمادگی ساکنان این سرزمین بوده براي استقبال از تاریخ فردا. مأموریتی که براي این دیار و ساکنان این دیار در بزرگترین نقطۀ
عطف تاریخ حیات بشر تعریف شده باید دریافته شود. این مأموریت و نقش تعریف شده میتواند تبدیل به بزرگترین انگیزه و
معنی براي بودن و زیستن شود. پادزهري براي همۀ انفعال و ابتذال.
استعمار و فرقهسازيها در اسلام
گفتوگو با حجت الاسلام و المسلمین محمد مردانی اشاره: حجتالاسلام و المسلمین محمد مردانی، از جمله فرهیختگان و
فضلاي بنام حوزة علمیه قم است که بیش از نیم قرن عمر خود را وقف مطالعه و کند و کاو در مسائل و مباحث مربوط به فرقهها و
ادیان مختلف دنیا نموده است. ایشان علاوه بر تدریس و سخنرانی در محافل علمی و آموزشی براي جوانان، کتابهاي متعددي در
این باره نگاشته است، که از آن میان میتوان به این مورد اشاره کرد: مناظرات و مکاتبات، باب و بهاء، نیم نگاهی به وهابیت،
صفحه 9 از 54
شیطانپرستان، اسلام و دراویش، عرفان عارفان، مرام اهل حق، سؤالاتی از ملل و نحل، سیري گذرا در ادیان، مرام صوفیگري، راه
نجات و دور. مطالعات گسترده و اطلاعات وسیع ایشان در این حوزه، موجب بود تا گفتوگوي پیشرو را با وي انجام دهیم؛ امید
که مقبول طبع شما قرار گیرد. با تشکر از اینکه وقت خود را در اختیار ما قرار دادید لطفاً براي شروع بفرمایید، منظور از فرقه
چیست؟ منظور از فرقه، جدایی یک جزء از یک کل است که در ادیان مختلف سابقه داشته است. دراینباره روایاتی نیز نقل شده
که از جمله آنها روایت افتراق است که، امام پنجم(ع) از پیامبر اکرم (ص) نقل فرمودهاند که امت موسی بعد از او به هفتاد و یک
فرقه و امت عیسی پس از او به هفتاد و دو فرقه و امت من نیز بعد از من به هفتاد و سه فرقه منشعب میشوند که در هر امتی یکی از
این فرقهها اهل نجات هستند. 1 همانطور که فرمودید از بعد از پیامبر(ص) در اسلام نیز همانند دیگر ادیان فرقهها و نحلههاي
زیادي به وجود آمدهاند ولی در حدود دو قرن اخیر ما شاهد فرقههاي نوظهوري هستیم. آیا اساساً ایندو با هم تفاوتی دارند یا اینکه
از یک جنس به شمار میآیند؟ در زمان پیامبر اکرم(ص) ما تنها فرقۀ منافقین را مشاهده میکنیم و گاهی هم صحبت از فرقۀ
فاسقین است. جنس صحبتهاي آن حضرت به نحوي بود که از طرفی راه معین بود و همگان میدانستند که از کدام مسیر باید
بروند و از سوي دیگر این مسیر تعیین شده سنخیتی با مطامع مادي نداشت و آنها که اهل استفادههاي مادي بودند خواستههایشان از
این طریق تأمین نمیشد. در راه تعریف شده ایشان افراد باید دنبال معنویت باشند که ضمن آن از مادیات در حدّ تعدیل شده
استفاده میکردند. این افراد پس از پیامبر(ص) دنبال کارهاي خود رفتند و شروع کردند به فرقهسازي. اینها هم در ماجراي رحلت
حضرت و پس از آن عملاً بر تمام وحیها پا گذاشتند. صحبتهاي پیامبر(ص) یا وحی قرآنی بود، یا وحی غیر قرآنی ولی به هر
حال هرچه میفرمودند و از دو لب مبارکشان خارج میشد وحی بود: ما ینطق عن الهوي ? إن هو إلّا وحیٌ یوحی 2؛ و از سر هوس
سخن نمیگوید ? این سخن بجز وحیی که وحی میشود نیست. اینان همۀ این مطالب را منکر شده و سلیقههاي شخصی خودشان
را وارد نمودند. از اینجا بین مسلمانان اسمی و حقیقی جدایی افتاد. فرقههایی که از این پس ساخته میشد عموماً شخصی بود و
عدهاي که دنبال رسیدن به مقام و منصب بودند فرقهسازي میکردند ولی فرقههایی که امروزه به وجود میآیند علاوه بر آن جنبه
سیاسی هم دارد. ممالک و حکومتهایی هستند که میبینند اسلام مانعی جدي در برابر خواستههاي آنان است و براي شکستن این
سد اقدام به فرقه سازيهایی میکنند که با برنامه ریزي بتوانند بر تمام ملتها مسلط شوند. براي نمونه اگر مسیحیت در اسلام
فرقهسازي نکند خودش نمیتواند دوام بیاورد، چون اساساً مسیحیت مرام ذلت و بدبختی است. در تمام چهار انجیل که همگی
تحریف شده هستند این مطلب را به وضوح میتوان مشاهده کرد. در انجیل لوقا و همچنین متی آمده که اگر کسی به سمت راست
شما سیلی زد شما طرف چپ خود را هم بگیرید تا به آن سیلی بزند، یا اگر کسی عبایتان را گرفت شما قباي خود را هم به او
بدهید. اینها همهاش درس ذلت است تا کسی نتواند نفس بکشد و اگر زمانی مردم خواستند قیام کنند همین دینداري و تدینشان
آنها را از این تصمیم منصرف کرده، و سر جایشان بنشاند. در مقابل، دستور اسلام اصلًا این طور نیست. اسلام می گوید نه ظلم کن
نه زیر بار ظلم برو. در برابر دشمنان اسلام هم همواره آمادگی داشته باشید و آنها را بترسانید: و أعدّوا لهم ما استطعتم من قوّةٍ و من
رباط الخیل ترهبون به عدوّ الله و عدوّکم 3. طبیعی است که آنها براي رویارویی با این فرهنگ اقدام به فرقهسازي کنند به خصوص
که میبینند تنها گروهی که به طور جدي در مقابل آنان ایستادگی میکنند شیعیان اثنی عشري هستند. کسانی که در دورههاي اخیر
فرقهسازي میکنند تنها غرضشان این است و هدف دیگري ندارند. آیا دسته بندي مشخصی میتوان براي فرقهها در عصر حاضر
میان مسلمانان داشت؟ در یک دسته بندي کلی همۀ آنان در مقابل تشیع اثنی عشري قرار دارند؛ چون شیعه خود را مقید به قرآن
کریم و احادیث و روایات صحیح و پیروي از ائمه(ع) میداند و حاضر نیست سر تعظیم در برابر هیچ شخص یا گروهی فرود آورند.
آنها به دنبال این هستند که فرهنگ تشیع را از بین ببرند. از منظر دیگر آنان اولًا تصوف را درست کردند که نه تشیع را قبول دارد
نه تسنن را و در مقابل تشیع امام و ولیاي را براي خود میتراشد. در کنار آنان شیخی مسلکها، بهاییان و بابیها نیز خود را امام
صفحه 10 از 54
زمان خواندند. فرقههایی که در این دو قرن ساخته شدهاند همگی ضدّ امام عصر(ع) هستند و میخواهند مردم را نسبت به آن
حضرت بیعلاقه سازند و از ایشان جدا کنند. در صورت موفقیت در هر کدام از این طرحها آنها میتوانند بر مردم حکومت و
آقایی کنند. منشأ فرقهسازي معاصر در دو قرن اخیر کجاست و فرقه سازان چه اهدافی را دنبال میکنند؟ در طول تاریخ شیعیان
رفتارها و عکس العملهاي شاخص و قابل توجی از خود نشان داده که به طور جدي بر سر راه آنان ایجاد مانع کرده است؛ چه در
جریان تحریم تنباکو و چه پیش از آن، همواره علما و بزرگان شیعه پیشاپیش نهضتهاي دینی و مذهبی حرکت کرده و جانفشانی
مینمودند تا اصالت اسلامی و به تبع آن اصالت شیعی از بین نرود و کشورهاي استعماري نظیر انگلستان و فرانسه و در دورههاي
بعد امریکا و روسیه و ... تنها از طریق فرقهسازي است که میتوانند با این جریان مقابله کنند و در آن خلل ایجاد کنند. چطور است
که این فرقهها ساختۀ غربیان است ولی نیروهایی که به ظاهر رهبري این جریانها را برعهده دارند خود از میان جامعه اسلامی
برخاستهاند؟ این افراد که براي اجراي خواستهها و اهداف آنان انتخاب میشوند افراد بیایمان و یا ضعیف الایمان هستند که به امید
پول و ثروت یا ریاست و ... فریب آنان را خوردهاند و الّا اگر کسی اعتقاد راسخ داشته باشد دنبال آنان راه نمیافتد. رییس
شیخیمذهبها یک عالم بوده و بنیانگذاران بابیت و بهاییت نیز خود را عالم معرفی کرده بودند و در برخی فرق دیگر هم چنین
ادعاهایی قابل مشاهده است. دشمنان از ضعف این علما استفاده کرده، با همراهی آنان عدهاي را چشم و گوش بسته به دنبالشان
کشانده و اقدام به فرقهسازي کردهاند. سردستۀ بسیاري از فرقههایی که به وجود آمده افراد با سواد و در عین حال بیایمان و یا فاقد
اعتقاد راسخ بودهاند که یا فریب دشمنان را خوردهاند و یا عمداً از همراهی با آنان به دنبال کسب مقام و منصبی بودهاند. عوام مردم
هم به واسطۀ جهالتشان فریب این افراد را خورده و از ایشان تبعیت کردهاند؛ هرچند که بعضی از آنان در میانۀ راه توبه کرده و
برگشتهاند. آیا میتوان دلیل خاصی را براي جعل وهابیت در جزیرة العرب، بابیت در ایران و قادیانیه در پاکستان جستوجو کرد؟
اینها همیشه و در همۀ مناطق فوق سراغ محیطها و کسانی میروند که اطلاعات مختصري داشته باشند. وهابیت که در میان اهل
تسنن به وجود آمد و رشد کرد با بهره برداري از عوام بود که اطلاعات چندانی از دین نداشتند و الّا کسانی که معتقد باشند و
نسبت به دین اعتقاد راسخ داشته باشند زیر بار این حرفها نمیروند. جالب است بدانید سلیمانبن عبدالوهاب برادر محمدبن عبد
الوهاب، بنیانگذار وهابیت، علیه این فرقه و جعلیات برادرش کتاب نوشته و اعتراض جدّي کرده است. فرقههاي انحرافی، دیگران را
با برخورد و اخلاق خوب و همچنین هدایاي مالی به سمت خود جذب میکنند. ویژگی مشترك همه اینها این است که در مناطقی
نضج یافتهاند که افراد اطلاعات دینی کمی داشتهاند؛ قادیانی و پنجابی و دیگران در پاکستان به دنبال چنین محیطها و مردمانی
بودهاند. نکتهاي که در اینجا باید متذکر شوم این است که اطلاع رسانی شیعه بسیار ضعیف و ناقص است و اگر ما یک اطلاع
رسانی درست و قوي در عرصههاي مختلف و با استفاده از تمام ابزارهاي روز داشته باشیم، میتوانیم بسیاري از آنان را که جذب
این فرقهها شدهاند به سمت خودمان و اسلام اصیل بازگردانیم. هرچند ما منطقی قوي داریم ولی حتی در کشور اسلامی خودمان
اطلاع رسانی مناسبی نداریم و پیاممان را به اقشار مختلف جامعه نمیرسانیم. پیامدها و نتایج جعل این فرقهها از زوایاي مختلف چه
بوده است؟ اصلی ترین پیامد این فرقه سازيها از بین بردن اصالت دین است. با از بین رفتن اصالت دین در یک کلمه آنها آقایی و
سروري مییابند و ما دچار ذلت میشویم که این در تمام ابعاد قابل بررسی است. تمام ثمرات عاید آنان میشود. بنا بر مدارکی که
به دست ما رسیده، فرانسه براي ساختن تنها یک خانقاه، یک میلیارد و چند صد میلیون تومان هزینه کرده است حال آنکه آنان
اصلًا نه اعتقادي به اسلام دارند و نه تصوف، و نه اساساً دلشان براي ما سوخته است. آنها این کارها را میکنند تا از تعداد کسانی
که قرار است پیرو امام زمان(ع) بشوند بکاهند و بر تعداد پیروان اقطاب پیشساخته بیفزایند. پیروي از اینها بی اعتقادي را به دنبال
میآورد و کسی هم که بیعقیده شد به راحتی آلت دست قرار میگیرد و او را به هر سو که بخواهند میتوانند بکشانند. چطور
میشود که این فرقههاي جعلی میتوانند قرنها به حیات خود ادامه بدهند؟ همانطور که عرض کردم اینها اولاً دنبال آدمهاي
صفحه 11 از 54
جاهل و بیاطلاع میروند. طبیعی است یک مسلمان پدر و مادري که بیهیچ دلیل و برهانی اسلام را قبول کرده به راحتی میتواند
مقولۀ دیگري را جایگزین آن کند. این افراد هم که در همۀ دورانها یافت میشوند. ثانیاً اینها پیروان و همراهان خود را تطمیع
میکنند و همچنین علاوه بر آن آدمهاي بیکار کم نیستند که اگر آنها را تأمین کنند به هر طرف ممکن است بروند. بسیاري از اینان
را با مسکن، ازدواج و ... تأمین و تطمیع میکنند هرچند اگر کسی اعتقاد راسخی داشته باشد آن را با این زخارف دنیوي عوض
نمیکند و با اینان همصدا نمیشود. در حال حاضر فعالترین این فرقهها کدامند و در چه موقیعتی به سر میبرند؟ تا آنجایی که بنده
« وهابیت » اطلاع دارم اکثر فرق مشغول به فعالیت هستند اما فعالترین آنها در منطقه سیستان و بلوچستان و حتی خراسان، فرقۀ
و... که از « اویسیها » ،« کمیلیها » ،« گناباديها » که از همه فعالتر است و « ذهبیها » است.بعد از آنان فرق مختلف تصوف اعم از
فضاي باز جمهوري اسلامی ایران حداکثر بهرهبرداري را میکنند. بعد از اینان دین مسیحیت است که در شهرها و روستاهاي
مختلف به شدت مشغول به فعالیت هستند. اینها انجیلهایشان را قطعه قطعه کرده و براي هر منطقهاي آن را به زبان خودشان ترجمه
کرده و در میان مردم پخش میکنند که اگر آن را حفظ کنید فلان جایزهها را به شما میدهیم. متأسفانه باید اعتراف کنیم اینان در
جذب تعداد قابل توجهی از مسلمانان شناسنامهاي و [صرفاً] پدر و مادري موفقیتهایی هم داشتهاند. چندي پیش با امام جمعه یکی
از بزرگترین شهرهاي کشور تلفنی صحبت میکردم به شدّت از این موضوع شاکی و گلهمند بود. از همه اینها بدتر که روي سنین
پایین ما سرمایهگذاري کرده، بیشتر سراغ جوانها و نوجوانان محصل و شگاهی ما میروند و چندان با افراد مسن ما کار ندارند،
است. بهاییان فقط اجازة ورود به دانشگاهها را ندارند ولی مانعی براي ورود به دیگر مقاطع پیش روي آنان « بهاییت » فرقه سخیف
نیست. جوانها و نوجوانهاي آنان در محیطهاي تحصیلی از بیاطلاعی بچه مسلمانها حداکثر استفاده را کرده، تا آنجا که بتوانند
آنها را شبهه باران میکنند. امروز ده شبهه، فردا ده شبهه و همینطور وقتی یکی شبهه باران شد و براي هیچکدام از این شبهات
جوابی نیافت اصلًا سرانجام خوبی در انتظار او نیست و خداي ناکرده به بیدینی کشیده میشود. این روزها، بهاییها تمام تلاششان
را میکنند که به طور رسمی به عنوان یکی از اقلیتهاي مذهبی خود را جا بیندازند. باید آموزش و پرورش ما براي مقابله با این
جریان خیلی جدي وارد میدان باشد و استادان متنوعی را در حوزههاي مختلف داشته باشد که حداقل ماهی یکی، دو جلسه علاوه
بر کلاسهاي درسی براي پاسخ به شبهات و سؤالات دینی براي دانش آموزان دائر کنند؛ به شکلی که حتی اگر خود بچهها سؤالی
طرح نکردند آنان به طرح و پاسخ به شبهات بپردازند و آنها را واکسینه کنند. ما اگر به همین رویهاي که الآن در جریان است ادامه
بدهیم باید در انتظار روزهاي تلخی باشیم و فرجام ناگواري را در راه بدانیم. خاستگاه مشترك و عمومی این فرقهها چیست و چه
چیز را نشانه گرفتهاند؟ تقریباً پنجابیها، قادیانیه، بابیت و بهاییت هم افق هستند و در تمام آنها استعمار به دنبال جعل و معرفی یک
مسیحیت و اسلام و یک سري چیز دیگر را با هم مخلوط « غلاماحمد قادیانی » . امام زمان و منجی غیر از حضرت مهدي(ع) است
کرده و مرام تازهاي بهوجود آورده و عین همین ماجرا در بهاییت و دیگر فرق فوق اتفاق افتاده و قرار است هرکدام در گوشهاي
مردم را نسبت به امام عصر(ع) بیاعتقاد و بیعلاقه کنند. وهابیها هم که خیلی نیست سرکار آمدهاند و حتی در میان اهل تسنن
حامیان جدي ندارند تنها با اتکا به قدرت و ثروت سعوديهاست که پرتوان به جلو میتازند. اینها بیشتر در جوامع سنی به دنبال
جذب افراد هستند. در پایان اگر مطلبی مانده که بیان نشده بفرمایید. دربارة فرقهها که مطلب بسیار است و نیاز به زمان بیشتري دارد
ولی چند نکته هست که در انتهاي عرایضم باید یادآور شوم؛ علاوه بر ضرورت اطلاعرسانی متناسب با شرایط روز، باید توجه
داشته باشیم که عدة زیادي از افراد هستند که خودشان مستبصر شده و به تشیع گرویدهاند ولی هیچ حمایتی از اینان نمیشود. ما
اگر ابزارها و راهکارهاي مناسب براي این حمایت داشته باشیم هم بر تعداد اینان افزوده میشود، و هم مشکلات این عزیزان کمتر
میگردد. در صدر اسلام در مسجد النبی(ص) سکویی وجود داشت که افراد بیخانمان براي سکونت و استراحت از آن فضا
استفاده میکردند. ما حتی همچنین سکویی را براي اینان تعبیه نکردهایم. حداقل در هر شهري دو، سه آپارتمان را براي این افراد که
صفحه 12 از 54
از بهاییت و تصوف و ... بر میگردند باید در نظر گرفت که احساس امنیت کنند و کمتر لطمه ببینند. اگر این دست حمایتها را
نداشته باشیم هم از تعداد گروندگان و بازگشتکنندهها به تشیع کم میشود و هم همینها پشیمان شده، به ناچار به همان حالت
سابق خود رجوع میکنند. این افراد وقتی به تشیع میگروند در میان قوم و قبیله و خویشان و دوستان خود از تمام حقوق طبیعی و
قانونی خود محروم میشوند و در بسیاري از موارد محکوم به مرگ؛ از همینرو به طور جدي نیازمند حمایتهاي ما هستند که این
در کتابهاي شرح القصیده، شرح الزیارة و « شیخیه » حمایت هم تنها از عهده دولت بر میآید. مطلب بعدي اینکه بیشتر عقاید
همچنین جوامع الکلم طرح شده است. اگر اعتقادات آنان را درباره خدا، معاد، معراج و امام زمان(ع) همانگونه که خودشان بیان
کردهاند بی هیچ اضافهاي و به خوبی براي مردم حلاجی کنیم مطمئناً افراد کمتري به آنان خواهند گروید. مثلًا اینها دربارة امام
زمان(ع) معتقدند که ایشان در عالم هورقلیا زندگی میکند و هیچ دخل و تصرف و حضوري در این عالم ندارند!! یا مثلًا بابیها و
بهاییها میگویند الآن دوران اسلام سپري شده است. تشیع قابلیت پاسخگویی به تمام شبهات را دارد؛ ما کم کاري میکنیم و
آنقدر که شایسته و لازم است اطلاع رسانی به خوديها و دیگران نمیکنیم. و بالاخره اینکه افرادي هستند که کار آنها فرقهسازي
است و اگر جلوي آنان گرفته نشود فرقهاي به دیگر فرق اضافه میکنند. باید در نظر داشته باشیم بهترین راه مقابله با این افراد این
است که ما مبلغینی را تربیت کنیم که آنان توانایی ارشاد و روشنگري مردم را داشته باشند. چه مانعی دارد که لابلاي کلاسهایی
که در مساجد داریم مبلغی بیاید نمازگزارانی را که بیست سال است به مسجد میآیند با عقاید تشیع آشنا کند؟ تکرار مکررات
مردم را از مساجد زده و فراري میکند و در مقابل اگر فرد پاسخ سؤالات و نیازهایش را در مسجد بگیرد دیگر برنامههایش را یا
تعطیل میکند و یا در صورت امکان آنها را با برنامههاي مسجد تنظیم مینماید.چه اشکالی دارد که هر سخنران پیش از طرح
مطالب تاریخی و اخلاقی خود ده دقیقه را به پاسخ به شبهات اختصاص دهد و مردم را مطلع و فهمیده بار بیاورد. به نظر بنده این
بهترین راه تبلیغ است. با تشکر از شما که در این گفتوگو شرکت کردید. امیدواریم که در فرصتهاي آتی بتوانیم درباره موضوع
. فرقهها و نقش استعمار در تولید و استمرار فعالیتهاي آنان از مطالعات عمیق شما بیشتر استفاده کنیم. ان شاءالله. پینوشتها: 1
. 3. سورة انفال ( 8)، آیۀ 60 . 2. سورة نجم ( 53 )، آیات 3 و 4 . کلینی، کافی، ج 8، ص 224
دعا کلید ظهور
در تعالیم پیشوایان دین، دعا اسلحۀ پیامبران، سپر و سلاح مؤمن، مغز همۀ عبادات و حلقۀ ارتباط خالق و مخلوق معرّفی شده است.
اوّلین مظلوم عالم، حضرت امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: دعا سپر مؤمن است و هر گاه بسیار دري را کوبیدي به روي تو باز
میشود. 1 و حضرت امام محمّدباقر(ع) خطاب به یکی از اصحاب خویش فرمودند: آیا تو را راهنمایی نکنم به چیزي که رسول
خدا(ص) در آن استثنایی نزده؟ عرض کردم: چرا. فرمود: دعا، که قضاي پیچیده و سخت را برمیگرداند و انگشتانش را به هم
فشرد . 2 و باز آن حضرت تأکید کردند: به خدا سوگند هیچ بندهاي دعا، پافشاري و اصرار به درگاه خداوند عزّوجلّ نکند مگر
اینکه حاجتش را برآورد. 3 حضرت امام صادق(ع) نیز میفرمایند: دعا کن و مگو که کار گذشته است و آنچه مقدّر شده همان
شود [و دعا اثري ندارد]... 4 مرحوم علّامۀ مجلسی در شرح روایت فوق میگوید: ... باید ایمان به بَداء داشت و به اینکه خداوند
سبحان هر روز در کاري است و هر چه خواهد محو کند و هر چه بخواهد ثبت کند و قضا و قدر مانع دعا نیستند؛ چون تغییر در
لوح محو و اثبات ممکن است. گذشته از اینکه خود دعا نیز از اسباب قضا و قدر، (است) و امر به دعا نیز از همانهاست. 5 و نیز از
همانا دعا، قضا را برمیگرداند و آن را از هم وامیتابد؛ چنانچه رشتههاي نخ اگر چه به سختی » : آن حضرت نقل شده که فرمودند
6 کمتر کسی است که در امور شخصی به ویژه در تنگنا و هنگام مواجه شدن با مشکلات و «. تابیده شده باشد از هم باز شود
سختیهاي زندگی، دست به دعا بلند نکند و با راز و نیاز، نذر و توسّل به اولیاي الهی از درگاه حضرت احدیّت، گشایش در امور
صفحه 13 از 54
خود را طلب نکند. نکتۀ مهم این است که ما معمولًا در حوائج فردي خویش بر دعا الحاح و اصرار میورزیم و تا استجابت کامل
آن، دست از طلب و درخواست برنمیداریم؛ ولی به مسئله و امر مهمّ دعا براي تعجیل ظهور امام عصر(عج) آن گونه که باید و
شایسته است اهتمام نمیورزیم. غافل از آنکه این دعا زیباترین آرزو و بهترین دعاهاست؛ زیرا خیر و سعادت دنیا و آخرت ما و همۀ
انسانها و نیز گشایش در امور مادّي و معنوي جهانیان، وابسته به امر ظهور امام عصر(عج) است. به همین جهت است که ائمۀ
اطهار(ع) ما را به این امر حیاتی و به اهمیّت دعوت نمودهاند و حضرت ولیّعصر(عج) نیز در توقیعی که براي اسحاق بن یعقوب
فرستادهاند، تأکید فرمودهاند: براي تعجیل در فرج و ظهور من بسار دعا کنید که همانا فرج من، فرج و گشایش خود شماست. 7
همچنین آن حضرت در توقیع شریف خطاب به شیخ مفید(ره) میفرمایند: اگر شیعیان ما که خداوند متعال ایشان را به اطاعت
خویش موفّق بدارد با دلهاي متّحد و یکپارچه بر وفاي به عهد و پیمان خویش اجتماع میکردند، ملاقات ما از آنها به تأخیر
نمیافتاد و سعادت دیدار و مشاهدة با معرفت براي آنها به زودي حاصل میشد و زودتر از این به دیدار ما نایل میشدند. 8 امام
صادق(ع) دربارة نقش دعا در تعجیل فرج و براي تشویق شیعیان به این امر حیاتی و مهم فرمودند: ... وقتی عذاب و سختی بر
بنیاسرائیل طولانی شد. چهل روز به درگاه خدا گریه و ناله کردند. خداوند متعال به موسی و هارون(ع) وحی فرمود: که آنها را از
دست فرعون نجات دهند و این در حالی بود که از چهارصد سال (عذاب)، صد و هفتاد سال باقی مانده بود و خداوند متعال به
واسطۀ دعاي بنیاسرائیل از آن صد و هفتاد سال صرفنظر نمود. آنگاه امام صادق(ع) فرمودند: همچنین شما (شیعیان) اگر این
عمل (یعنی گریه و دعا کردن براي تعجیل فرج) را انجام دهید، خداوند قطعاً فرج و گشایش ما را میرساند و اگر انجام ندهید (و
دست روي دست بگذارید و بیتفاوت بمایند) این امر به نهایت خود میرسد. 9 مؤلّف کتاب شریف مکیال المکارم با استناد به این
روایت میگوید: آنچه از روایات به دست میآید ظاهراً این است که وقت ظهور امام عصر(عج) از امور بَدائیّه است که امکان پس
و پیش افتادنش هست. 10 یعنی میتوان با دعا نمودن، فرج و ظهور امام عصر(عج) را جلو انداخت و تشویق ائمّۀ اطهار(ع) به دعا
نمودن براي تعجیل ظهور، بیانگر آن است که حصول فرج و فرارسیدن دوران ظهور، داراي یک زمان صددرصد تعیین شده و تغییر
ناپذیر نیست و اگر مردم به مسئلۀ غیبت امام زمانشان و طولانی شدن این امر بیتوجّهی نموده و با دلهاي متّحد و یکپارچه، فرج
آن حضرت را از خداوند متعال نخواهند، خداوند ظهور آن بزرگوار را تا انتهایی که براي دوران غیبت در نظر گرفته است و ما از
آن اطّلاعی نداریم به تعویق خواهد انداخت و البتّه این نهایت نیز ممکن است هر لحظه فرا برسد. مؤلّف مکیال المکارم مینویسد:
در زمان حضرت ادریسِ پیامبر(ع) نیز وقتی آن حضرت مورد حملۀ حکومت طغیانگر زمان خویش قرار گرفت، از میان مردم
غایب گردید. در دوران غیبت او، پیروانش که در نهایت سختی و شدّت قرار داشتند، تصمیم گرفتند در برابر خداوند توبه نمایند.
این بازگشت و پشیمانی واقعی باعث شد که خداوند، دوران غیبت او را پایان بخشد. حضرت ادریس(ع) ظاهر شد و حاکم ستمگر
در برابر او به ذلّت و خواري افتاد. همچنین است اگر مردم در زمان غیبت، به صورت دستهجمعی توبه نموده و قصد یاري امام
عصر(عج) را نمایند، امید است که خداوند طومار غیبت را در هم پیچیده و آن بزرگوار را ظاهر نماید. 11 حضرت امام حسن
مجتبی(ع) در عالم خواب یا مکاشفه به مرحوم آیتالله میرزا محمّدباقر فقیه ایمانی فرمودند: در منبرها به مردم بگویید و به آنان
دستور دهید توبه کنند و براي تعجیل ظهور حضرت حجّت(ع) دعا نمایند. دعا براي آمدن آن حضرت، مانند نماز میّت نیست که
واجب کفایی باشد و با انجام دادن عدّهاي از دیگران ساقط شود؛ بلکه مانند نمازهاي پنجگانه است که بر هر فرد بالغ واجب است
براي ظهور آن حضرت دعا کند. 12 مرحوم فقیه ایمانی در کتاب خود مینویسد: ... و نیز از بسیاري از اخبار و فقرات ادعیه و
زیارات استفاده میشود که امر ظهور آن حضرت، اصل وقوعش یک وعدة تخلّفناپذیر الهی است؛ ولی زمان وقوع آن از امور
بَدائیّه است که قابل تعجیل و تأخیر است و نیز از بعضی از اخبار به دست میآید که دعاي مؤمنان هنگامی که با شرایط و آدابش
انجام شود، تأثیر به سزایی در تعجیل فرج خواهد داشت. 13 سیّد حلّاوي شاعر اهل بیت(ع) قصیدهاي سرود و در ضمن آن از
صفحه 14 از 54
گرفتاريهاي شیعیان و درد، رنج، شکنجه و مصایب آنها به پیشگاه امام عصر(ع) شکایت کرده و این قصیده را در چندین مجلس
خوانده بود. یکی دو نفر از اوتاد نجف اشرف در عالم رؤیا خدمت حضرت ولیّعصر(ع) مشرّف شدند. حضرت به آنها فرمودند:
بروید به سیّد (حلّاوي) بگویید: سیّد! این قدر دل مرا مسوزان، این قدر سینۀ مرا کباب مکن. این قدر ناراحتی شیعیان را به گوشم
کار در دست من نیست، به دست خداست. دعا کنید خداوند فرج مرا ؛« لیس الأمر بیدي » ... مرسان. من از شنیدن آن متأثّر میشوم
برساند. 14 یکی از تشرّفیافتگان به آستان مقدّس حضرتش میگوید: در مسجد مقدّس جمکران اعمال را به جا آورده و با همسرم
میآمدم. دیدم آقایی نورانی داخل صحن شده و قصد دارند به طرف مسجد بروند. گفتم: این سیّد نورانی در این هواي گرم
تابستان از راه رسیده، تشنه است. ظرف آبی به دست او دادم. ظرف آب را پس داد گفتم: آقا شما دعا کنید و فرج امام زمان(عج)
شیعیان ما به اندازة آب خوردنی ما را نمیخواهند. اگر بخواهند دعا » : را از خدا بخواهید تا امر فرجش نزدیک شود. فرمودند
15 به این دو پیام از مولایمان حضرت مهدي(عج) نیز گوش جان میسپاریم: هر مؤمنی که در مجالس .« میکنند فرج ما میرسد
سوگواري پس از ذکر مصایب حضرت سیّدالشّ هداء(ع) براي من دعا کند، من براي او دعا مینمایم. 16 به شیعیان و دوستان ما
بگویید که خدا را به حقّ عمّهام حضرت زینب(س) قسم دهند که فرج را نزدیک گرداند. 17 در برخی روایات، دعا براي فرج از
حقوق اهل بیت(ع) بر شیعیان شمرده شده است؛ چنانکه امام صادق(ع) فرمودهاند: همانا از حقوق ما بر شیعیان این است که بعد از
هر نماز واجب، دستهایشان را بر چانه گذاشته و سه مرتبه بگویند: یا رَبَّ مُحَمَّدٍ عَجِّل فَرَجَ آلِ مُحَمَّدٍ. یا رَبَّ مُحَمَّدٍ إِحفَظ غَیبَۀَ
مُحَمَّدٍ. یا رَبَّ مُحَمَّدٍ إِنتَقِم لِابنَۀِ مُحَمَّدٍ. اي پروردگار محمّد(ص)، فرج و گشایش امور آل محمّد را تعجیل فرما. اي پروردگار
محمّد(ص)، محافظت کن (دین را در) غیبت محمّد(ص). اي پروردگار محمّد(ص)، انتقام دختر محمّد(ص) را بگیر. 18 دعا براي
ظهور امام عصر(ع) از راههاي نجات در دوران ظلمانی غیبت نیز هست؛ زیرا امام حسن عسکري(ع) فرمودند: سوگند به خدا
فرزندم داراي غیبتی خواهد بود که هیچ کس در آن دوران از هلاکت و نابودي رهایی نمییابد، مگر کسی که خداوند او را بر
اعتقاد به امامت وي استوار ساخته و بر دعا براي تعجیل ظهور آن حضرت توفیقش ببخشد. 19 آن حضرت در روایت دیگري چنین
فرمودند: ... هر گاه صبحگاهان روزي دیدید که امامی از آل محمّد(ص) غایب گشته او را مشاهده نمیکنید، پس به درگاه
خداوند عزّوجلّ استغاثه نمایید (و فرج و ظهور او را از پروردگار بخواهید)... پس چه زود باشد که فرج و گشایش بر شما رخ
دعا براي » نماید... . 20 و امّا در رابطه با نقش دعا در تعجیل فرج نکاتی مطرح است که به آن اشاره میکنیم: 1. تنها یکی از آثار
تسریع امر ظهور امام عصر(ع) است. این دعا آثار و برکات فراوانی هم چون آمرزش گناهان، نزول نعمت، دفع بلاها، « تعجیل فرج
طول عمر، وسعت رزق، ورود به بهشت، نایل شدن به شفاعت اهل بیت(ع)، امان از تشنگی روز قیامت و... دارد که مؤلّف مکیال
المکارم به 110 فایده از فواید آن اشاره نموده است. 2. بار دیگر تأکید میکنیم که دعا در فرا رسیدن زمان ظهور، اثر قطعی دارد و
ترك آن موجب تأخیر در امر فرج خواهد شد و از دقّت در حدیث بنیاسرائیل و سایر روایات استفاده میشود که امر ظهور بداء
و تلویحاً نقش دعا در تعجیل فرج را کمرنگ میشمرند. این « هر وقت خدا بخواهد، آقا میآید » : پذیر است. 3. برخی میگویند
مطلب صحیح است که خداوند متعال باید اذن قیام و فرج را صادر کند و در روایات ما نیز آمده است: و امّا ظهور الفرجِ فإنّه إلی
الله. 21 و امّا، امر فرج به دست خداست. ولی باید توجّه داشت که امام عصر(ع) و اجداد طاهرینش، خود، شیعیان را به دعا براي
تعجیل توصیه کردهاند که نشان میدهد اگر اشتیاق ما به اوج برسد خداوند نیز وعدة خود را محقّق خواهد ساخت. 4. برخی نیز
میگویند ما گنهکاریم، لیاقت نداریم براي امام زمان دعا کنیم. لقمهها اشکال دارد! این گونه مطالب از ترفندهاي شیطان براي
بازداشتن ما از دعا براي فرج به حساب میآید. دعا براي امام، ما را به امام نزدیکتر میکند. به علاوه امام زمان(ع) تنها امام
نیکوکاران نیست، بر گنهکاران نیز حجّت است. امام همچون خورشید بر همگان میتابد و به صنف خاصّی تعلّق ندارد. در انحصار
ملّت و نژاد خاصّ ی نیز نیست. امام متعلّق به تمام بشریّت است. نه تنها امام انسانها که امام جنّ و ملائک نیز هست. نه تنها امام اهل
صفحه 15 از 54
زمین که امام اهل آسمانها نیز هست. اگر بَنا بود دعاي گناهکاران مستجاب نشود و آنها از درگاه رحمت الهی مأیوس شوند،
خداوند باب توبه را پیش روي بندگان خویش نمیگشود. این گونه افراد ابتدا میتوانند توبه کنند و بعد براي فرج دعا کنند. مگر
قرآن نمیفرماید که حسنات، سیّئات را از بین میبرد؟ 22 آیا حسنهاي بالاتر از دعا براي فرج سراغ دارید؟ 5. وقتی بحث از ظهور به
این گونه اظهار نظرها، خلاف روایات متعدّدي است که به ما امر «! امام زمان به این زوديها نمیآید » : میان میآید برخی میگویند
میکند هر صبح و شام منتظر فرج باشیم و تأکید میکند که ظهور به طور ناگهانی و زمانی که مردم گمان نمیبرند صورت خواهد
پذیرفت. محبّت و علاقه به امام نیز اقتضا دارد که ما ظهور را دیر نپنداریم؛ زیرا غیبت، دوران تنهایی، دلشکستگی و غصب حقّ امام
بیخود » : است. آیا اگر فردي از عزیزان ما به زندان افتاده باشد یا به سفر رفته و بازنگشته باشد، تحمّل آن را داریم که کسی بگوید
در برابر چنین سخنانی، چه واکنشی نشان خواهیم داد؟ 6. برخی براي واجب دانستن «! منتظر نباشید؛ به این زوديها نخواهد آمد
امري به دنبال فتوا میگردند. در صورتی که در اصول دین، تقلید جایز نیست و هر کس باید به وظیفۀ خویش عمل نماید. دعا براي
فرج، واجب است از آن جهت که حضرت امام جواد(ع) به حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) فرمودند: اي ابوالقاسم (کنیۀ حضرت
عبدالعظیم) مهدي ما آن امام هدایتگري است که واجب است در دوران غیبت انتظار او را کشید و در زمان ظهور از او اطاعت
کرد. 23 و فرمایش امام حسن مجتبی(ع) به مرحوم فقیه ایمانی که دعا براي فرج را مثل نمازهاي پنجگانه واجب دانستهاند 24 نیز
مؤیّد این معناست. 7. نباید دعا براي فرج را هم ردیف بقیّۀ دعاها دانست و این مسئلۀ مهم نباید به امري کلیشهاي و تشریفاتی تبدیل
شود. نباید دعا براي فرج را به انتهاي مجلس دعا و ذکر، آن هم پس از دعا براي بانی مجلس، مریض مدّ نظر، ملتمسان دعا و اموات
حاضران! موکول نمود. در صدر همۀ حاجتها، دعا براي ظهور امام عصر(ع) است. به یک یا دو دعا نیز نباید بسنده کرد. در همین
را در « مشکلات همه » و « همۀ مشکلات » . یک دعا، فرج عالَم و آدم نهفته است. ماهیّت این دعا با بقیّۀ دعاها تفاوت دارد
برمیگیرد. علاوه بر اینکه این دعا، دعا براي امام زمان و حجّت دهر و خلیفۀ خدا و بهترین انسان روي زمین است همۀ گرفتاران،
بیماران، گرسنگان، بیپناهان، مظلومان و محرومان جهان و حتّی مردگان را نیز شامل میشود. حتّی حیوانات نیز پس از ظهور، از
عدالت امام بهرهمند خواهند شد. در احوال مرحوم میرزا ابوالفضل قهوهچی گفتهاند: وي زمانی در بیابان در یک شب برفی،
گروهی گرگ را میبیند که به گرد یکدیگر حلقه زده و زوزه میکشند. با حالت تعجّب به خداوند عرض میکند که خدایا اینها
دیگر چه میگویند؟ در این هوا چه میخواهند؟ به او فهمانده بودند که این زبان بستهها به درگاه خدا شکایت میکنند که خدایا تا
تا ما » : کی ما حرام بخوریم؟! پس کِی امام زمان(ع) میآید تا ما هم از این حرامخوري نجات پیدا کنیم؟ 8. برخی نیز میگویند
اگر معناي این حرف این باشد که ما باید خود و جامعۀ خویش را اصلاح و به ظهور کمک کنیم مطلب « درست نشویم آقا نمیآید
درستی است؛ ولی اگر ناامید شویم و بگوییم تا زمانی که اوضاع به همین منوال است آقا نمیآید، حرف درستی نیست؛ زیرا اوّلًا
امام در زمان ناامیدي مردمان میآید. دوم آنکه ایشان نیز براي اصلاح میآید و زمین را پر از عدل و داد میکند. سوم آنکه ما
تحت هیچ شرایطی نباید از ظهور ناامید باشیم. هر لحظه ممکن است فرج فرا برسد. 9. برخی اشخاص نیز با استناد به توان تسلیحاتی
ابرقدرتها که قادر به تخریب تمام کرة زمین است با لحنی آمیخته به نگرانی و دلسوزي راجع به ظهور امام سخن گفته و اظهار
میدارند امام چگونه خواهد توانست بر شرایط امروز جهان فائق آید؟ توجه به چند نکته در این قسمت ضروري است: امام معصوم
است. مظهر قدرت الهی است. با یک اشارة حضرتش، همۀ سلاحها و ابزارآلات جنگی از کار خواهد افتاد. امدادهاي « قدرة الله »
غیبی نیز به کمک آن حضرت خواهند آمد. رعب و ترسی که هیبت ایشان در دل کفّار و منافقان خواهد انداخت، مانع از بسیاري
یاد شده است. « المنصور بالرّعب » از تحرّکات و مخالفتها علیه ایشان خواهد شد. از همین روست که در روایات از ایشان به عنوان
خود از ابزارهاي یاري امام به شمار میآید. اگر چه بنا به مصلحت الهی، آن حضرت، از اسباب ظاهري نیز براي فتح ،« ترس » یعنی
جهان استفاده میکند و برخی از یاران ایشان به شهادت خواهند رسید. وعدة قطعی الهی به پیروزي امام عصر(ع) تعلّق گرفته
صفحه 16 از 54
است. همۀ انبیا و اولیا به ظهور آن حضرت بشارت و به پیروزي ایشان نوید دادهاند. آن ولیّ خدا براي شکستن پشت ظالمان، ویران
نمودن کاخهاي ستمگران، ریشهکن نمودن اهل عصیان و طغیان و قطع ریسمانهاي دروغ و بهتان و... خواهد آمد. این بار بر
خلاف دفعات گذشته که اکثریّت انبیا تکذیب شدند و همۀ ائمه(ع) به شهادت رسیدند شکستی در کار نیست. حضرت صاحب
الزّمان(ع) براي پیروزي خواهد آمد. محدّث عالی مقام شیعه مرحوم شیخ حرّ عاملی(ره) میگوید: در عالَم خواب دیدم که حضرت
مهدي(ع) وارد مشهد شدهاند. از منزل ایشان سؤال کردم. گفتند در طرف غربی مشهد در باغی که عمارتی دارد وارد شدهاند. به
خدمت آن حضرت شرفیاب شدم. دیدم در وسط مجلسی که نشستهاند حوضی است و حدود بیست نفر در مجلس حضور دارند.
پس از ساعتی گفتوگو، غذا آوردند. اندك بود؛ امّا بسیار لذیذ به طوري که همگان خوردیم و سیر شدیم؛ امّا غذا همچنان به
حال خود باقی بود. از غذا که فارغ شدیم، دقّت کردم دیدم شمار اصحاب آن جناب از چهل نفر تجاوز نمیکنند. با خود گفتم: این
بزرگوار ظهور فرموده و لشکریانش بسیار اندكاند. اي کاش میدانستم آیا پادشاهان زمین از او اطاعت میکنند یا با آنها به جنگ
برمیخیزد؟ چگونه بدون لشکر بر آنها پیروز خواهد شد؟ پیش از آنکه حرفی بزنم به من نگاهی نموده و با تبسّم فرمودند: شیعیان
مرا از کمی یاور مترسان که مردانی همراه مناند که اگر دستور دهم که همۀ دشمنان را از پادشاه و... حاضر میکنند و گردن
10 . نکند 25 از این بشارت خرسند شدم... . 26 «. وَ ما یَعلَمُ جُنُودُ رَبِّکَ اِلّا هُوَ؛ لشکریان پروردگارت را جز او نمیداند » . میزنند
خداي ناکرده کسی تصوّر کند امام عصر(ع) به دعاي ما نیازمند است. برعکس این ما هستیم که سراپاي وجودمان نیاز به ایشان
11 . بیگمان ایمان است. در روایات آمده است: هر کس پندارد که امام به آنچه در دست مردم است احتیاج دارد کافر است. 27
یک نفر به یک قضیّه و پافشاري و ایمان او به لزوم به کرسی نشاندن آن، عهدهدار به کرسی نشستن آن قضیّه خواهد بود و این
نکتهاي است که همۀ روانشناسان به آن قائل هستند. اینک اگر یک نفر میتواند آنچه را بر آن پاي فشرده به کرسی تحقّق بنشاند،
در صورتی که مجموعهاي از افراد گرد هم جمع شوند و توان فکري خود را در زمینهاي خاص به کار گیرند و به لزوم تحقّق
قضیّهاي معیّن ایمان داشته باشند چه خواهد شد؟ روانشناسان در پاسخ میگویند: اگر چنین مجموعهاي از افراد تشکیل شود،
بیتردید قادر خواهند بود در طبیعت و در آنچه پیرامون آنهاست اثر گذاشته و بستري مناسب براي تحقّق آن قضیّه فراهم آورند.
(غربیها با اعتقاد به این اصل، مباحث مربوط به بازگشت مسیح را با آب و تاب فراوان پیگیري میکنند.) مؤسسّات دینی انجیلی
امریکا و اروپا آنچه را روانشناسان گفتهاند در قضیّۀ بازگشت دوبارة مسیح به زمین، پس از حادثۀ آرمگدون به کار بسته و به این
گفته قائلند که بیگمان امکان تحقّق هر نوع پیشگویی در وهلۀ نخست، به ایمان مردم به آن و به پافشاریشان بر ضرورت به کرسی
نشستن آن و همچنین به شمار نفرات آنها و شمار نفرات کسانی بستگی دارد که رهبري کاروان تبلیغاتی به راه افتاده براي تحقّق
بخشیدن به آن پیشگویی را بر عهده دارند. 28 علی هراتیان ماهنامه موعود شماره 81 پینوشتها: 1. اصول کافی: با ترجمه و شرح
2. همان، باب اینکه دعا بلا و قضا را دفع . سید هاشم رسولی محلاتی، ج 4، کتاب دعا باب اینکه دعا سلاح مؤمن، ص 214 ، ح 4
5. همان. . 4. همان، باب فضیلت دعا، ص 211 ، ح 3 . 3. همان، باب پافشاري و اصرار بر دعا، ص 224 ، ح 5 . میکند، ص 216 ، ح 6
.9 . 8. بحارالانوار، ج 53 ، ص 176 . 7.کمال الدّین، ج 2، ص 485 . 6. همان، باب اینکه دعا بلا و قضا را دفع میکند، ص 215 ، ح 1
11 . مکیال المکارم، باب چهارم، بحث غیبت انبیاء. 12 . مکیال . 10 . مکیال المکارم، ج 1، ص 347 . تفسیر عیّاشی، ج 2، ص 155
14 . مجالس حضرت مهدي(ع)، . 13 . شیوههاي یاري قائم آل محمّد(ص)، ص 57 . المکارم، ج 1، ص 438 ؛ صحیفۀ مهدیّه، ص 51
17 . شیفتگان حضرت مهدي(ع)، ج . 16 . مکیال المکارم، ج 1، ص 333 . 15 . شیفتگان حضرت مهدي(ع)، ج 1، ص 155 . ص 109
21 . غیبت شیخ طوسی، . 20 . کمال الدّین، باب 32 ، ح 8 . 19 . کمال الدّین، ج 2، ص 368 . 18 . صحیفۀ مهدیّه، ص 195 . 1، ص 251
.25 . 24 . ر.ك: مکیال المکارم، ج 1، ص 333 . 23 . کمال الدّین صدوق، ج 2، ص 377 . 22 . سورة هود ( 11 )، آیۀ 114 . ص 177
27 . ترجمۀ مکیال المکارم، ج 2، ص . 26 . اثباة الهداة، باب 23 ، معجزات صاحب الزّمان(ع)، شمارة 166 . سورة مدّثر ( 74 )، آیۀ 31
صفحه 17 از 54
28 . واقعۀ آرماگدون، غرب و آمادگیهاي پیش از ظهور، عبدالکریم زبیدي، ترجمۀ امین میرزایی. .353
ضرورت وبایستههاي غرب شناسی
سید محمد مهدي میرباقري 1. ضرورت شناخت غرب ضرورت غربشناسی تابع این است که ما از انقلاب اسلامی چه تلقیاي
داشته باشیم، اهدافش را چه بدانیم و محدودة مسئولیت و عملکردش را تا کجا تعریف کنیم. الف حقیقت و رسالت انقلاب
اسلامی: یک تلقی این است که انقلاب اسلامی، حرکت و انفجاري معنوي است که از باطن عالم، اتفاق افتاده و هدفش احیاي
معنویت در کلّ جامعۀ بشري است. این حرکت میخواهد دین را وارد عرصۀ زندگی بشر نماید، به گونهاي که ولایت الهی؛ و به
تعبیري معنویت، حیات، نورانیت و ... در همۀ زوایاي زندگی بشر جاري گردد. بر این اساس انقلاب اسلامی به دنبال جهانیسازي
معنویت، توحید، بندگی خداي متعال و عبودیت است. بنابراین دیگر نمیتوان دین را در یک سلسه آموزههاي فردي و باطنی که
ارتباط با عرصۀ حیات اجتماعی بشر نداشته باشد، خلاصه نمود. طبیعتاً این حرکت اجتماعی با جریانهایی در عالم که آنها چنین
امري را بر نمیتابند، درگیر میشود چون ایدهاي متفاوت در مقابل ایدة انقلاب اسلامی دارند. به عنوان نمونه، جریان غالب بر
غرب در دوران رنسانس، حرکتی کاملًا در نقطۀ مقابل این حرکت بوده است. ب ماهیت و اهداف تمدن مادي غرب: جریان غرب
را منزوي کند. این جریان همواره تلاش کرده تا حیات بشري را بر مبناي نفسانیت او و ارزشهایی که « دین » به دنبال این بوده که
خود انسان تفسیر میکند بنیان گذارد. به تعبیر دیگر در پی این بوده تا مناسبات جامعۀ بشري را بر اساس استکبار نفس انسان بر
هم معنایی غیر از این ندارد. هر چند این مطلب را بر اساس فلسفههاي « اومانیسم » . خداي متعال، و محور شدن نفس او بسازند
پیچیدهاي، تفسیر و تحلیل میکنند اما باطن و روح جریان غرب یک کلمه بیشتر نیست:که اومانیسم، یعنی انانیّت در مقابل خداي
متعال. اگر بپذیریم که چنین حرکتی در مقابل انقلاب اسلامی قرار دارد و اگر بخواهیم نسبت به آن رسالت بزرگ یعنی اقامۀ
کلمۀ توحید در جهان، گسترش آن به زوایاي مختلف زندگی بشر جدّي باشیم و در پی حاکم نمودن بندگی خداي متعال بر
سیاسی، فرهنگی و اقتصادي را تعریف کنیم، بدون تردید با تمدن « عدالت » ، شئون مختلف حیات اجتماعی بشر باشیم تا بر مبناي آن
رقیب، به صورت بیامان، درگیر خواهیم بود. بنابراین ما در مسیر انقلاب اسلامی با جریانی مرموز، پیچیده و گسترده مواجه هستیم
که پشت سر خودش تاریخی بس طولانی داشته و براي خود تمدنی بنا کرده است. تمدنی که مدعی توسعۀ جامع پایدار، جهانی
سازي و رهبري جهانی است. حال اگر نتوانستیم در صحنههاي مخلتف، رقیب خود و ساز و کارهایش را مورد شناسایی قرار دهیم،
طبعاً هیچ توفیقی در این درگیري نخواهیم داشت. بنابراین مقصود از شناخت غرب، فقط غرب جغرافیایی نیست. از این رو براي
دستیابی به اهداف انقلاب اسلامی و تحقق آرمانهاي دینی جامعه، شناخت ایدهها، ساز و کارها و اهداف رقیب، امري اجتناب
ناپذیر است. 2. ضرورت تعیین استراتژي در مواجهه با غرب الف لزوم تبیین دین حداکثري: بنابر آنچه گفتیم، در این مرحله دو
کار باید انجام گیرد: اول، میباید تلقی از دینداري را در درون جامعه خود و جامعۀ بشري توسعه بدهیم. اصولًا نگاههایی که نسبت
به دینداري وجود دارد متفاوتند. بعضی دینداري را یک حرکت سنتی واپسگرایانه میدانند که متعلق به دورههاي گذشتۀ حیات
بشري است. برخی دینداري را به چهارچوبهاي خاصیّ محدود کرده، در نتیجه از آن مفهوم ضیقی ارائه میدهند. روشن است که
هیچ کدام از این نگاهها با آرمانهاي انقلاب اسلامی سازگار نیست. آنچه انقلاب اسلامی بر آن استوار است و آن را تعقیب
است؛ به این معنا که عبودیت و بندگی خداي متعال باید در همۀ زوایاي حیات بشر جاري شود « دینداري حداکثري » میکند، یک
و مناسک حیات بشر در همۀ زوایا، مناسک بندگی خداي متعال باشد. بنابراین ما میبایست مفهوم دینداري، مفهوم توحید و مفهوم
ولایت الهیه را به گونهاي تبیین کنیم که همه شئون حیات را بپوشاند. این واقعیت را که کلمۀ توحید هیچ رقیبی براي خودش باقی
نمیگذارد و واقعاً شرك، در هیچ جنبهاي از جنبههاي حیات، مجاز شمرده نشده تبیین کنیم. یعنی باید تلقی حداقلی از دینداري که
صفحه 18 از 54
انسان گمان کند، میتواند دیندار باشد و در عین حال به اهواء خود هم برسد، تغییر کند، تا همگان به ولایت حداکثري رو آورده،
و به خوبی درك کنند که سعادتشان در این است که همۀ شئون حیات خود را به خداي متعال و اولیاي الهی بسپارند. ب ضرورت
افشاگري نسبت به چهرهاي مختلف تمدن مادي غرب: از سوي دیگر میبایست تمدن رقیب را نیز که گوهرهاش، پرستش نفس و
دنیاست شناخت و وجوه مختلف آنرا معرفی نمود. زیرا اگر نتوانیم غرب و ماهیت حقیقی او را که در همۀ ابعاد آن اعم از: علم،
تکنولوژي، رفاه و مناسبات و ساختارهاي مدنیّت مدرن، ریشه دوانیده نشان بدهیم حتماً محکوم به شکست خواهیم بود. اگر
نتوانیم وراي جاذبههاي کاذبی که این تمدن ایجاد کرده، آن روح شیطانی اغواگر، و شیطنت، ضلالت، تاریکی و ظلمت، مردگی
حیات انسانی، و تنزّل دادن انسان در حدّ بهائم را نشان بدهیم و به دیگر سخن اگر به خوبی تبیین نکنیم که نتیجه این استکبار
علیالله، کبر نسبت به عباد، استضعاف، تحقیر و استثمار آنهاست، و نتوانیم نفرت عمومی را نسبت به تمدن مادي غرب بالا ببریم،
بدون تردید در توسعۀ انقلاب اسلامی با بنبست و شکست مواجه خواهیم شد. اگر طرفداران انقلاب اسلامی، مظاهر تمدن غرب را
بپسندند و مناسبات جاري در آن تمدن را هم به عنوان مناسبات علمی و مناسباتی که سعادت بشر را تأمین میکند بپذیرند، به
تناقضی آشکار مبتلا خواهند شد. به بیان دیگر، اگر رفاهی را که غرب تعریف میکند پذیرفتند و اسم آن را رفاه و سعادت
گذاشتند حتماً آرمانهاي انقلاب اسلامی را رها خواهند کرد. امروزه سردمداران تمدن غرب از همۀ تواناییهایشان استفاده میکنند
که ما را منزوي کنند. براي این کار، اولین اقدام آنها این است که ما را بدنام کنند. یعنی ما را ضدّ ارزش معرفی میکنند.
زیباییشناسی عالم را به سمتی میبرند و بعد هم نفرتهایی را نسبت به ما ایجاد میکنند که در فرهنگ عمومی بشري ضدّ ارزش
میشویم. مثلًا اسلام و انقلابیها را به عنوان تروریست معرفی میکنند؛ به عنوان یک تمدن جاهلی که آزادي در آن نیست، حیات
در آن نیست، شعور در آن نیست، از همه ابزاري که در اختیار دارند براي این کار استفاده میکنند. بنابراین ما باید همۀ زشتیهاي
تمدن غرب را در نگاه جامعه بشري، نشان بدهیم. آنها میخواهند اسلام را زشت جلوه بدهند در حالی که در ابلیس و شیطنت جز
زشتی، وجود ندارد. آنچه در دستگاه ابلیس هست، تزیین است: ... لازیننّ لهم؛ ما باید پردة تزیین و اغوا را کنار بزنیم. غربشناسی
دقیقاً به همین معناست، نه اینکه خیال کنیم یک گوهر حقّانی آنجاست و ما میخواهیم آن گوهر حقّانی را بشناسیم. 3. دو رسالت
اصلی پیش روي انقلاب اسلامی با این بیان انقلاب اسلامی باید دو گام اساسی بردارد: اوّل، روح دین حداکثري را در جامعه بالا
برد تا آحاد جامعه به خوبی بفهمند که حکومت دینی به چه معناست و این ضرورت را به خوبی درك نمایند که ولایت
نبیاکرم(ص) باید بر همۀ عرصههاي حیات او جاري بشود. و این حقیقت را دریابند که اگر زیر چتر ولایت نبیاکرم(ص) قرار
نگیرند، نه تنها به حیات و نور و رحمت حقیقی نمیرسند، بلکه از طریق ولایت ابلیس ظلمت، شیطنت و طغیان بر آنان جاري
میشود: ...یخرجونهم من النّور الی الظّلمات 1 و از سوي دیگر باید جریان ولایت دستگاه ابلیس را افشا کنیم. دستگاهی که جز
عنانیّت، استکبار و فساد حاصلی ندارد. دستگاهی که اصلًا با فطرت بشریت، سازگار نیست. دستگاهی که تفرعن، تزیین، اغواء و
تلوّن از ویژگیهاي آنست و اصلًا بشر را با تلوّن سرپا نگه داشته است. ابلیس هیچگاه وعدهاي که هماهنگ با فطرت است
نمیدهد. 4. تمدن غرب، جریان طغیان و استکبار بنابراین افشاگري علیه ابلیس، از ضروریات پیروزي کلمه توحید است. این
افشاگري هم جز با شناخت دقیق و قاعدهمند ممکن نیست. ما باید مکائد ابلیس را بشناسیم و نشان دهیم که اغواگريهاي او چیست
و نتایج آن کدام است. غرض از غربشناسی هم جز این نیست. ما که دنبال قصهگویی نیستیم که غرب چه بوده و فیلسوفانش چه
کسانی بودند. آنها نه جزء انبیا هستند و نه اعتقادات آنها بیش از اعتقادات ما محترم است و نه گوهر حقّانی آنجا پیدا میشود که
در دستگاه انبیا و ائمه(ع) نباشد. اگر کسی خیال کند حقایقی، رموزي و عرفانی در غرب هست که در دست ما نیست و منابعش را
برویم از آنها بگیریم، او حتماً در اشتباه است. خداي متعال تمام حقایق را به نحو اتمّ و اکمل به نبی اکرم(ص) عطا فرموده، و فراتر
از ایشان حقیقیتی نیست. بنابراین در غرب دنبال حقایق گشتن، در ظلمات، دنبال نور گشتن یا در گورستان، دنبال حیات گشتن و
صفحه 19 از 54
در کنار سرچشمهها بودن و از جرعههاي تلخ و ناگوار و آلوده خوردن است. بنابراین اگر انقلاب اسلامی یک انقلابی با ایدة
جهانی است و ایدهاش هم اقامۀ کلمۀ توحید و احیاي مجدّد کلمۀ معنویت در عالم است، حتماً جبهۀ ابلیس و تمدن مادي جدید بشر
که روحش همان شیطنت ابلیس است، در مقابل آن قرار دارد. بنابراین غربشناسی از این منظر ضرورت دارد تا درك شود، جریان
شیطنت ابلیس چه مسیري را طی کرده تا توانسته یک تمدن مادي سکولار بسازد، و شهوتپرستی و هواپرستی را در عالم اقامه کند.
تمدن غرب، همۀ ارزشهاي انبیاء را در وجهه غالب خودش به بازي میگیرد؛ اصلًا جایی براي ادیان قائل نیست، ادیان را درون
تمدن خودش تعریف میکند. معتقد است دین هم از آن نظر که عدهاي میپسندند و خواست بشر است محترم است؛ یعنی ملاك
و به تعبیر دیگر ایدهها و ارزشهایی است که نفس معین میکند. عدهاي دین و عدهاي بتکده را « پرستش نفس » حقانیت همان
میخواهند. به همان اندازهاي مسجد، محترم است که بتکده محترم است. ولو پلورالیسم عرفانی بر این مبنا درست کنید و بگویید
همه حق هستند و همه مظاهر جلال و جمال حق و مظاهر اسماء و صفات الهی هستند! باطل است و با دستگاه انبیا نمیسازد. بنابراین
غربشناسی به این معنا شناخت شجرة خبیثۀ شیطنت ابلیس و دنیاپرستی است که در غرب به صورت تاریخی رشد کرده است. البته
در کنار این شجرة خبیثه، کلمۀ معنویت و توحید هم در غرب بوده است. نمیخواهیم انکار کنیم که در این تمدن عدهاي به نحو
اضطرار مجبور به تسلیم نسبت به ارزشهاي انبیا در سطوحی نشدند. ولی در یک جاهایی مجبور است با ادبیات انبیا صحبت کند و
کار خودش را جلو ببرد. مثل جریان نفاق صدر اسلام که واقعاً دنبال جاهلیت بودند نه اقامۀ کلمۀ توحید؛ یعنی جریان شیطنت و
عداوت با نبیاکرم. البته مجبور بودند در قالب ادبیات نبیاکرم با جامعۀ مسلمانها حرف بزنند تا بتوانند سیطرة خودشان را تثبیت
کنند. الان هم همان جریان است؛ یعنی جریان ابلیس یک جاهایی مجبور میشود به خاطر شدت مقاومت کلمۀ حق در پیشبرد
اهداف خود به آن ارزشهایی که در جامعۀ بشري القاء شده تکیه کند بدون اینکه آن ارزشها را قبول داشته باشد. بنابراین ممکن
است انسانی در غرب زندگی کند و عضو جامعۀ انبیا باشد یا انسانی در شرق زندگی کند و عضو جامعۀ ابلیس باشد. این دستهبندي
یک دستهبندي جغرافیایی و اصطلاحی نیست. جریان غالب غرب جریان انانیّت نفس و انسان مدارانه، و دنبال لذت جویی انسان و
ارضاي تمنیّات انسان است که این هم توهمی بیش نیست. در دستگاهی که بر اساس استکبار بر خدا شکل میگیرد، بحث
. رضامندي انسانها مطرح نیست بلکه بحث استثمار، تحقیر، بهرهوري و استخدام انسانها در جهت استغلاء و استکبار مطرح است. 5
ضرورت غربشناسی بر مبناي معارف دینی با این بیان در گام نخست اگر تئوري مدون و روشنی در تحلیل جامعه شناسانه، انسان
شناسانه و فلسفه تاریخی نسبت به غرب نداشته باشید و غرب را در آن چهار چوب نشناسید، غربشناسی مفید نخواهد بود. وقتی
میخواهید دشمن را در نظریۀ فلسفۀ تاریخی بشناسید، اولًا، باید مدلهاي علمی بدهید و به شیوههاي علمی به تحقیقات نظري،
تحقیقات کتابخانهاي و تحقیقات میدانی بپردازید. ثانیاً، نظام طبقهبندي موضوعات در شناخت غرب داشته باشید؛ یعنی بر پایۀ
معارف بنیادین هم متدولوژي و روشن و هم نظام طبقهبندي موضوعات داشته باشید و سپس به شناخت علمی غرب در ابعاد مختلف
آن بپردازید که آنها چکار میکنند؛ چه غایتی را تعقیب میکنند، چه مکانیزمهایی دارند، راه مقابله با آنها چیست، ظرفیت و
تواناییهاي آنها در کجا به پایان میرسد و ... اگر بیانات رهبر کبیر انقلاب اسلامی(ره) به صورت قاعدهمند مطالعه شود، در همان
اندیشههاي اولیه عرفانی امام این اندیشه درك میشود. اگر بیان جریان ظلمت در غرب را در کتاب الخلافۀ و الولایۀ و اندیشههاي
سیاسی ایشان و برخوردشان را در سال 41 ، ملاحظه کنیم، دقیقاً اندیشههاي امام به دست میآید. این اندیشهها منبعث از یک
مسلّماتی در قرآن و روایات است که طیّ آن کلّ دستگاه ابلیس، تحقیر میشود. حقانیّتی در دستگاه ابلیس نیست. البته در آن
اغواء، تزیین، قدرت و دعوت به شهوت، تحرین به شهوات، تحریص به دنیا، بر آشفتن غضب مادي وجود دارد امّا حقانیت نیست.
اذن داده است. به تعبیر دیگر فتنۀ آخرالزمان « یوم الوقت المعلوم » دستگاه ابلیس یک دستگاه گستردهاي است. خداي متعال به آن تا
همین جریان پیچیدة تمدن مادي غرب است. لذا این فتنه را باید بشناسیم. این فتنه آنقدر پیچیده است که ایجاد شبهه میکند؛ یعنی
صفحه 20 از 54
حق و باطل را مشتبه میکند. تمدن غرب پس از رنسانس جریانی است که بیش از پیش تلاش کرده تا از عرصه حیات اجتماعی
بشر دین زدائی کند و بشر را با مفاهیم مادّي و دنیایی پروش بدهد. بویی از معنویت و خدا باقی نگذاشته است. نه اینکه در
غربشناسی به دنبال این هستند که چه حقایق مثبتی در غرب هستند تا به آنها دست یابند! ما به دنبال ارایۀ راه جدیدي به بشریت
هستیم که فعلاً آلوده به تجدد و مدرنیته است و در فضاي مدرنیته تنفس میکند و ما میخواهیم طریق برون رفت از آنرا معرفی
کنیم. تمدن مادي غرب تلاش کرده به بشر بفهماند یک راه بیشتر پیش روي بشر وجود ندارد و آن هم راه دنیاپرستی است که
اردوگاههایی همچون: سوسیالیسم، کمونیسم و سرمایهداري در درون آن بنا کردهاند. الان هم میگویند لیبرال دموکراسی پیروز
شده و تنها راه پیش روي بشر همین راه است. اما ما میگوییم تنها راه، لیبرال دموکراسی و دنیاپرستی نیست بلکه بشر میتواند از
طریق پرستش خدا به سعادت برسد و این تنها راه پیش روي بشر است. آنچه در تمدن مادي میگذرد، اغوا و وشیطنت است. آنها
میگویند بهتر از لیبرال دموکراسی نیست. ما میخواهیم بگوییم بدتر از لیبرال دموکراسی نیست. ما در صورتی میتوانیم بشریت را
نجات دهیم که افشاگري کنیم، افشاگري نسبت به کلّ آنچه آنها میپرستند. جوانی که از یک سو ماهیت تمدن غرب را شناخت و
از دیگر سو ایدة جدید یافت که باید مبارزه کند تا به آن ایده برسد، دیگر تسلیم ظواهر آن تمدن نمیشود. مبلغان نگرش مادي
میگویند دین را حداقلی کنید و در مابقی دنیا را بپرستید. 6. گام نخست، بتشکنی بنابراین ما اگر این بت را افشا نکنیم، هیچگاه
نمیتوانیم از دین حداکثري سخن بگوییم. بتشکنی اولین کاري است که ما باید در مقابل تمدن غرب انجام بدهیم و بت امروز،
تکنولوژي، علم و دموکراسی است؛ یعنی بت فرهنگی همان علم و نظام مفاهیم مدرن است. تکنولوژي بت اقتصادي و دموکراسی
هم بت سیاسی است. البته که بتهاي مشهور و عزیزي هم هست و دلدادگی و تعلق نسبت به آنها به حدي است که درگیري با
آنها درگیري با نظام تعلقات و دلبستگیهاي آنهاست. در بت پرستی دوران جاهلی خیال میکردند حیات و رزقشان با این
بتهاست. الان نسبت به تکنولوژي و علم و ساختارهاي دموکراتیک نیز اینگونه نگاه میکنند؛ یعنی سعادت و حیات خود را
وابسته به اینها میدانند. در حالی که اینها سه بت است و باید شکسته بشوند. اینها ابراز شیطنت و اغوا هستند. مثل همان بتهایی که
بود و از طریق آنها مردم را استعمار میکرد! ابلیس در تلوّن خودش بت جدید درست میکند. علم سکولار، « نمرود » در اختیار
تکنولوژي و لیبرال دموکراسی بتهاي جدید ابلیس هستند که به وسیلۀ آنها دنیا را اداره میکند! بنابراین ما باید ابتدا این بتها را
بشکنیم و ثابت کنیم که دموکراسی دروغ و شیطنت است و بدترین نوع حکومت است! علم مدرن ابزار استثمار نوین بشر است.
آنها به دنبال این هستند که بشر ماشینی متناسب با توسعه مادي بسازند. بنابراین ما باید به تهایی را که با آن بتها بشریت را جذب
. کرده و خوف و طمع بشر را به وسیلۀ آنها کنترل میکنند بشکنیم. پینوشت: 1. سورة بقره( 2)، آیۀ 257
مثلث مقدّس (زمینهاي نشان شده)
اسماعیل شفیعی سروستانی در زمین گستردة خداوند، مناطق ویژهاي وجود دارد که من در کتاب بخت خاك از آن به عنوان
یاد کردهام. زمینهاي نشانشده در گسترة خاك کم نیستند، قطعاتی از زمین که گوییا به نوعی نشان شدهاند ،« زمینهاي نشان شده »
و از سوي آسمان مورد توجه ویژه قرار گرفتهاند. دلیل آن را هم تنها خدا میداند و راز این موضوع بر کسی مکشوف نیست. به
سبب این نشانشدگی، این مناطق بر روي کرة زمین مانا هستند. یعنی یادشان و اسمشان باقی میماند و هر چه از زمان به عقب
برگردیم نقش این مناطق را بیشتر میبینیم. این زمینها بیشترین نقش را در عرصۀ حیات اقوام بازي کردند، محلّ وقوع بزرگترین
حادثهها بودند و از سوي مردان سیاسی، فرهنگی مورد توجه قرار گرفتهاند. نمیشود از کنار این مناطق به سادگی گذشت و به آن
بیتوجه بود. این مناطق یک جزیرة متروك در کنار اقیانوس اطلس نیستند که بشود گفت: بی اهمیتاند و کاري به کارشان نداشته
باشیم. تنها معادن زرخیز و منابع طبیعی را دارا نیستند که بشود گفت: فقط از نظر اقتصادي مهم و قابل توجهاند. یک موقعیت ویژة
صفحه 21 از 54
چند وجهی دارند. میشود این مناطق را شمارش کرد، احصا کرد و یک دفترچۀ مشخص از آنها تهیه کرد. این زمینها محدودند.
تعدادشان زیاد نیست. جالب توجه اینکه عموم این مناطق نشان شده از هزارههاي پیشین تا امروز، در جایی قرار دارند که
حساسترین منطقۀ جغرافیایی در شرق اسلامی است. این منطقۀ نسبتاً وسیع و گسترده در یک مثلث قابل مشاهده است و جالب است
،« مسجد کوفه » که بدانید در سه رأس این مثلث که مهمترین و اصلیترین زمینهاي نشان شدة خداوند در آن واقع شده
قرار دارند. مثلثی بزرگ که در سه رأس آن سه مسجد قرار گرفته که از مساجد معمولی نیستند « مسجد الاقصی » و « مسجدالحرام »
بلکه اتفاقاً دست آسمانی در بر کشیده شدن اینها مستقیماً دخالت دارد و از نظر تاریخی داراي سابقۀ بسیار طولانی هستند این سابقه
به بدو خلقت بر میگردد. هیچ نقطهاي در روي کرة زمین این ویژگی را ندارد که بشود اهمیت و سابقۀ آن را از زمان آفرینش
حضرت آدم(ع) ردیابی کرد. عموم انبیاي عظام الهی در این سه مسجد نزول، سکنی، حضور، وقوف و توقف داشتهاند و در حال
حاضر هم آرامگاه بسیاري از انبیاي الهی در این سه مسجد است. هیچ منطقهاي در دنیا چنین ویژگیاي ندارد که انبیا در آن وقوف
و نزول کرده باشند و در آن آرمیده باشند. محلّ این سه مسجد همواره محلّ فرود فرشتگان بوده. در همۀ منابع دینی از این سه
مسجد گفتوگو به میان آمده است. در مناطقی که در میان این مثلث قرار گرفته، نزول کتب آسمانی را میبینیم. چنانکه انبیاي
عظام الهی مخصوصاً پیامبران اولوالعزم، دربرکشیده شدن این مساجد نقش داشتند و در این مساجد حضور داشتهاند، یا براي ورود
به مناطقی که این مساجد در آن قرار داشته تلاش و مجاهده کردهاند. در یک مورد تنها ماجراي بسیار بلند حضرت موسی(ع) را
میبینیم که مجاهدتهاي بسیار طولانی براي ورود به این ارض مقدس و مسجدالاقصی داشتند. همین که وارد ماجراي تأسیس
مسجدالحرام میشویم، حضرت آدم(ع) را میبینیم که از بهشت هبوط کرده، به زمین آمده و به دنبال مفرّي است تا توبه کند و توبۀ
او پذیرفته شود. ناگهان در میان سرگشتگی و حیرانی، مَلکی را میبینید. در روایات اسلامی ما چنین آمده که: مَلک مقرّبی همواره
در بهشت همراه آدم و حوا بود و آنها را انذار میداد و وقتی که آدم در اثر عصیان هبوط کرد، در وقت سرگردانی در دشت وسیع
به ناگهان حجر را در برابر خود دید و به او متذّکر شد که اگر میخواهی توبه کنی و دوباره به بهشت بروي با من بیا. او، حضرت
آدم(ع) را همراهی میکند و به محلی میآورد که امروزه مسجدالحرام است. توسط حضرت جبرئیل، جغرافیاي مسجد روي زمین
در هیأت این سنگ در آنجا مستقر میشود تا این مسجد، یاد آدم(ع) و رسم بازگشت به « حجر » رسم میشود. محلّ کعبه مشخص و
جمع محرمان راز، باقی بماند. از این طریق حضرت آدم(ع) مجال بازگشت و توبه پیدا میکند و مسجدالحرام باقی میماند. هیچ
دستی مجال نابودي این مسجد را پیدا نمیکند، در تمام نقاط عطف تاریخی نقش آفرینی میکند و بعد از دوران طولانی غیبت
کبرا هم این مسجد، محلّ نزول اجلال حضرت مهدي ارواحنا له الفداء است. حضرت به خانۀ کعبه، تکیه و ظهور مقدّس را اعلام
میکند و یاران در این مسجد گرد حضرت جمع میشوند و ماجراي ظهور از این مسجد آغاز میشود. همین ماجرا را دربارة
مسجدالاقصی میبینیم. چنانکه در همۀ ادوار تاریخی مهم، مسجدالاقصی نقشآفرینی میکند. حضرت موسی(ع) و حضرت
عیسی(ع) در این مسجد نزول اجلال دارند. حضرت محمدبن عبدالله(ص) در وقت معراج از مسجدالحرام به مسجدالاقصی میآید و
از اینجا عروج میکند و دیگر بار براي بازگشت نیز فرودگاه ایشان کعبه و مسجدالحرام نیست بلکه مسجدالاقصی است. در
مسجدالاقصی نزول اجلال میکند و به مکه برمیگردد. این مسجد در همۀ نقاط عطف تاریخی، اجتماعی و سیاسی نقشآفرینی
میکند. چنانکه واسپس غیبت کبرا در اوّلین ماههاي ظهور، حضرت مهدي(ع) به مسجدالاقصی تشریف میآورند و حضرت
عیسی(ع) پشت سر ایشان به نماز میایستند و حتّی مسجد را با شکوه تمام بازسازي میکنند. هیچ کس قادر نیست نقش این مسجد
را از بین ببرد. همین وضعیت را براي مسجد کوفه هم میبینیم. همان کسانی که شرفیاب شدهاند میدانند که در موارد متعددي، در
مقامهاي مختلفی از این مسجد باید نماز بخوانند و هر یک از این مقامها متعلق به یکی از انبیاست. مقامهاي دیگري نیز متعلق به
ائمۀ معصومین(ع) است. نقش مسجد کوفه در صدر اسلام بر هیچ کس پوشیده نیست. قوي ترین دولت توسط حضرت
صفحه 22 از 54
امیرالمؤمنین(ع) در این مسجد محقّق میشود و در همین مسجد هم به شهادت میرسند. این مسجد همچنان نقشآفرین است تا
زمانی که غیبت کبرا به سر میآید و فرودگاه حضرت ولی عصر(ع) میشود. در روایات اسلامی مسلّم ما آمده است که ایشان با
جمعی از یاران، در نُه قبّۀ نورانی در مسجد کوفه فرود میآیند، و همین محل را محلّ حکومت خود قرار میدهند و پایتخت دولت
کریمۀ ایشان، این مسجد انتخاب میشود و همۀ ملل براي دیدن حضرت به این شهر میآیند، و طول و عرض این شهر گسترش پیدا
میکند و تا کیلومترها وسعت مییابد. این مسجد در تمام دوران دولت کریمه باقی میماند و پایتخت تمام ائمه(ع) بعد از امام
زمان(ع) است از جمله مرکز حکومت کریمۀ حضرت امام حسین(ع) که سیصد سال بعد از امام مهدي(ع) به حکومت میرسند و از
اینجا جهان را اداره میکنند تا قیامت که آن واقعۀ عظیم رخ میدهد. از یک مثلث گفتوگو میکردیم که مهمترین مناطق نشان
شدة خداوند در آن واقع هستند. همۀ مناطق این مثلث، نقشآفرین است. نکتۀ جالب توجه اینکه بزرگترین تمدنها در این مناطق
به وجود آمدهاند. یعنی همانگونه که پیامبران بزرگ الهی در این منطقه مبعوث شدند، تمدنهاي بزرگ نیز در این منطقه شکل
یاد میکنند « لولاي سه قاره » که از خاورمیانه به عنوان « شمسالدین رحمانی » گرفتند و جالب اینجاست که بنابر تعبیر جناب آقاي
از نظر ژئوپولتیکی این مثلث و مناطقی که در این مثلث قرار گرفتهاند، قارههاي بزرگ اروپا، آفریقا و آسیا را به هم متّصل میکند.
داد و ستد بزرگ و سیّال، از طریق این منطقه صورت میگیرد. این منطقه محلّ رفت و آمد لشکرهاي بزرگ بوده است. در طول
تاریخ لشکرکشیهاي بزرگ را در این منطقه شاهد بودهایم و علاوه بر اهمیت اجتماعی، سیاسی و ژئوپولتیکی، بیشترین ثروت
جهان در این منطقه قرار دارد. امروز اگر بخواهیم این مثلث را از جغرافیاي منافع سیاسی، اقتصادي و انرژي جهان حذف کنیم. هیچ
چیز باقی نمیماند. آنچه از انرژي که جهان صنعتی به آن نیازمند است، در این منطقه متمرکز است. ما در چنین منطقهاي قرار
گرفتهایم ضمن اینکه به دلیل سابقۀ تاریخی و سابقۀ فرهنگی، اقوامی که در این منطقه زندگی میکردند فرهنگهاي بزرگی از
میان این سرزمین بیرون آمده است. آنچه از تمدن و فرهنگ را در مناطق دیگر زمین می ببینید دست دوم و حقیرند؛ یا اگر فرهنگی
ایجاد کردهاند، یکسویه و یک وجهی بوده است، آنها فرهنگ چند وجهی ایجاد نکردهاند. در حالی که اقوامی که در این مثلث
زندگی میکنند، اگر فرهنگ و تمدن ایجاد کردهاند، هم به وجه مادي حیات انسان توجه کردهاند و هم به وجه غیر مادي و
فرهنگی حیات انسان در گسترة زمین؛ هم به صورت مادي حیات و هم به سیرت و حقیقت حیات متوجه بودند، هم در زمین فرمان
میراندند و هم در آسمان حضور داشتند. این منطقه، منطقۀ بسیار بزرگی است. در همینجا یک مطلب مشخص میشود و آن
اینکه اگر کسی بخواهد بر جهان حکمرانی داشته باشد بدون حکومت بر این مثلث امکان ندارد حکومت او تحقّق پیدا کند. گویا
در اورشلیم، » : قطب حکومت جهانی در این منطقه است. چنانکه دولتهاي بزرگ از قدیمالایام بودهاند. عبارت مشهوري است که
بیتالمقدس و در بیت المقدس، مسجدالاقصی قطب است. اگر کسی بخواهد امپراتوري بزرگ ایجاد کند ابتدا باید در این منطقه
یکی از رازهاي پوشیده امّا جدّي یهود براي تسلط بر این منطقه به این دلیل است که، قوم یهود به دنبال تشکیل «. حضور داشته باشد
حکومت جهانی است و میداند تشکیل حکومت جهانی بدون تسلط بر این منطقه غیر ممکن است و خوب میداند که تسلط او
وقتی کامل میشود که بتواند به تمام معنا مسجدالاقصی را تصرف کند امّا تا به حال در این امر موفق نبوده است. نکتۀ جالب توجه
اینکه وقتی حکومت جهانی حضرت ولیعصر(ع) محقّق میشود، تمام این مثلث در اختیار آن حضرت قرار میگیرد. گوییا تشکیل
امپراتوري بزرگ و حکومت جهانی بدون تسلط بر این منطقه غیر ممکن است. بدون توجه به عناوین و فصول دیگر، در پاسخ به
این پرسش که آیا موضع گیري مسلمانان سبب واکنش دنیاي غرب علیه مسلمانان میشود یا راز دیگري نهفته است؟ میتوان
گفت: تا زمانی که مسلمانان در این منطقۀ حساس و در این مثلث نشان شده زندگی میکنند، هر قدرتی که بخواهد حاکمیت
جهانی را به دست گیرد، مسلمانان را مانع خواهد یافت؛ لذا، تا زمانی که مسلمانان، این منطقۀ مهم را که میتوان از آنجا تشکیل
حکومت جهانی داد، در اختیار دارند، یهود و استکبار دست از سر آنها بر نخواهند داشت؛ چه موضعگیري بشود چه موضعگیري
صفحه 23 از 54
نشود. همین که در این منطقه مستقر هستند براي دشمنی آنها کافی است. همۀ تواناییها و پتانسیلهاي موجود در اقوام ساکن در
این منطقه است که استکبار جهانی را وا میدارد بیوقفه به این منطقه حمله کند. و این حملۀ دائمی و پر شتاب و چند وجهی را
داشته باشد. این حمله دائمی، با شتاب، رو به تزاید و چند وجهی است. تنها حملۀ نظامی نیست، بلکه نظامی، سیاسی، اقتصادي و
فرهنگی است. وقتی به سابقۀ رویارویی استکبار با شرق اسلامی برمیگردیم، سابقۀ این مبارزة چند وجهی را میتوان دید.
عوامالناس ممکن است تنها مجادلۀ نظامی را دریابند. جمعیت متوسط، مجادلۀ نظامی، اقتصادي را درمییابد. فرهیختگان رویارویی
فرهنگی، سیاسی، اقتصادي، نظامی را درك میکنند و خواص رویارویی اقتصادي، سیاسی، نظامی و فرهنگی و اعتقادي را. این
چهارمی لطیف و مخصوص خواص است، مخصوص عوام نیست. به عبارت دیگر اینها لایههاي رویاروییاند. عوام فقط یک رویۀ
نظامی را درك میکنند. رویههاي مختلف را نمیتوانند بررسی کنند. امّا این رویارویی، پر شتاب، پر سابقه، رو به تزاید و چند
وجهی است. تنها یک وجه آن سیاسی است. هر بار که استکبار اهرمی را در بعد سیاسی، نظامی، اقتصادي یافته همان را فشار داده
و در اوّلین فرصت، هر مجراي دیگري را دریابد استفاده میکند. مردمی که در این منطقه زندگی میکنند سابقۀ طولانی مبارزه و
برخورد با استکبار داشتهاند. به میزانی که دنیاي استکبار و یهود از سابقۀ رویارویی دنیاي اسلام با دنیاي استکبار خبر دارد، متأسفانه
مسلمانان به آن میزان از این سوابق مطلع نیستند. امّا غرب همیشه هوشیارانه این سوابق را مطالعه کرده و نکتۀ جالب توجه اینکه
گرچه فراز و نشیبها در میدان نبرد «. همیشه پیروزي و برتري با جهان اسلام بوده است » : وقتی این سوابق را بررسی میکنیم میبینیم
و عرصۀ رویارویی زیاد بوده، امّا در نهایت تفوّق و چیرگی با دنیاي شرق بوده است و همواره هزیمت و شکست سهم غرب.
استقرار مسلمانان در این منطقه به دلیل حساسیت ویژة خاورمیانه کافی است تا دول استکباري هیچگاه دست از خاورمیانه بر ندارند
و همیشه براي تسلط بر این منطقه تمایل داشته باشند. مطلب شایان توجه دیگر اینکه، همانطور که اسلام طیّ 1200 سال گذشته
منشأ تحوّلات مهمی در جهان بوده، دورة جدیدي هم آغاز شده که دوباره، اسلام در آن منشأ تحول شده است. در تاریخ، ظهور و
بعثت حضرت نبی اکرم ص) یک نقطۀ عطف مهم است. بعد از بعثت حضرت هم چندین حادثه اتفاق افتاده که نقاط عطف در
تاریخ بشر به حساب میآید. اینکه آیا این وقایع مرضیّ رضاي خدا بوده؟ مورد بحث ما نیست. هر چه بوده رنگی از اسلامیت داشته
که باعث تحول شده. از جملۀ این وقایع ورود مسلمانان به اروپا و به وجود آمدن تمدن اسلامی در دل اروپاي وحشی بوده است.
و ظهور تمدن در اندلس که حتّی مرزهاي فرانسه را در بر گرفته بود « طارق بن زیاد » ورود مسلمانان از طریق جبل الطارق توسط
حائز اهمیت است. وقتی مسلمانان وارد اروپا میشوند تحولات بزرگی در آنجا حادث میشود. این تحولات فرهنگی، سیاسی،
اقتصادي و اجتماعی بود و فقط براي تصرف خاك حادث نشده بود که کاري به مرام و آیین آنجا نداشته باشد، بلکه مسلمانان
تحولات فرهنگی ایجاد کردند. آنها یک نمونۀ مثال زدنی در اروپا ساختند. در زمانی که اروپا گرفتار مبتذلترین صورت حیات
بود، مسلمانان در این منطقۀ خاصّ زیباترین مدنیتی را ایجاد کردند که رنگ و بوي تمدن والاي اسلامی داشت. همین نقطۀ عطف
نیز باعث حسدورزي اروپا و جدال آنها با مسلمانان شده بود. نتیجۀ این نقطۀ عطف این شد که در اثر رویارویی و درگیري طولانی
مدت غرب با مسلمانان، خود غرب هم متحوّل شد. چند عامل براي متحول شدن غرب ذکر میشود. تحولاتی که منجر به گذر
غرب از قرون وسطی و ورود به قرون جدید شده است. یکی کشف آمریکا و دیگري فتح اندلس است. بنابراین، فتح اندلس توسط
مسلمانان، یک نقطۀ عطف در تاریخ است. زمانی که مجدداً اندلس از مسلمانان پس گرفته شد، نقطۀ عطف دیگري شکل گرفت.
وقتی مسلمانان در اندلس مستقر شدند، فرهنگ و تمدن خود را در آنجا جاري کردند. این فرهنگ را در ابنیه، معماري و شهرسازي
آنجا میتوان دید. امّا وقتی که اندلس دوباره در اختیار مسیحیان قرار گرفت، نقطۀ عطف دیگري شکل میگیرد، زیرا فتح اندلس
باعث میشود تحولات جدیدي در اروپا صورت بگیرد و اروپا از قرون وسطی بگذرد و به قرون جدید برسد و تاریخ چهارصد سال
اخیر اروپا شکل بگیرد. علاوه بر فتح اندلس، کشف امریکا را عامل تحولات در قرون جدید میدانند. در دوران جدید، در آخرین
صفحه 24 از 54
است. درست در زمانی که غرب رو « انقلاب اسلامی » ، دهههاي قرن بیستم واقعۀ شگرفی در شرق اسلامی رخ مینماید و این واقعه
به سستی و افول نهاده است. در این واقعه، انقلاب اسلامی در مباحث ویژهاي خود را نشان میدهد از جمله: 1. این انقلاب غرب را
به چالش میکشد و علامت سؤالهاي بزرگ رو به روي غرب میگذارد. 2. دیگر بار فرهنگ و تمدن اسلامی به رخ غرب کشیده
غرب را به نبرد بزرگ و جانانه فرا میخواند. 4. این واقعه در محدودة جغرافیایی « ایران » میشود. 3. شرق اسلامی با محوریت
سرزمین خود، در یک میلیون و ششصد هزار کیلومتر مربع خاك خود محصور نیست بلکه دایرة امواج فرهنگی، اجتماعی و امنیتی
انقلاب اسلامی از مرزها میگذرد، از لولاي سه قاره خارج میشود و دوباره همۀ مناطق آسیا، افریقا و اروپا را تحت تأثیر قرار
میدهد. چنانکه بسیاري از آمار و اطلاعات نشان میدهد، بعد از انقلاب اسلامی ایران، تحولات بسیار زیادي در سه قاره اتفاق
افتاده است. شاید بشود گفت که ما باید گسترة نفوذ انقلاب اسلامی را خارج از ایران ملاحظه کنیم، نه در داخل ایران. در داخل،
ذهن و زبان، درگیر مسایل داخلی است. متوجه گسترة انقلاب اسلامی در خارج از این لولا نیستیم. ولی وقتی ملاحظه میکنیم که
طیّ بیست و هفت سال گذشته چه تحولات فرهنگی اجتماعی بزرگی در جهان رخ داده، چه خیزشهاي دینی و معناگرایی را در
اروپا باعث شده و چگونه اسلامخواهی در اروپا، افریقا، آمریکا و آسیا رایج شده متوجه میشویم که انقلاب اسلامی منشأ تحولات
بزرگی در جهان شده است. 5. انقلاب اسلامی نه تنها ایران را به عنوان یک منطقۀ مهم از دست آمریکا خارج کرده بلکه پیامدهاي
. این انقلاب مانند یک بازي دومینو، پله پله و مرتبه به مرتبه مهرههاي دیگري را انداخته و بیداري ویژهاي را باعث شده است. 6
نهضت ضدّ غرب و ضدّ صهیونیسم را در منطقه دامن زده و در یک زمان کوتاه به جایی رسیده که دیگر نه عراق، نه افغانستان، نه
لبنان و نه سایر مناطق دیگر، هیچکدام در اختیار آمریکا نیستند. این اتفاق، جهان اسلام را متوجه یک رشد، انقلاب و هدف جدید
کرده. ظهور انقلاب اسلامی در ایران، یک هدف بزرگ در پیش روي انسانها، خصوصاً مسلمانان منطقۀ خاورمیانه قرار داده و
انگیزهاي شده است براي: الف کسب استقلال و حفظ آن، ب مبارزه با غرب براي کسب هویت فرهنگی و مذهبی خودي و
رهایی از تباهی، ج تکیه کردن بر فرهنگ اسلامی و نشر آن، چیزي که غرب به شدت از آن هراسناك است. در هر صورت اگر
تمام مواردي را که تا به حال غرب در نظر گرفته، فراموش کنیم و در نظر نیاوریم، تحولات بیست و هفت سالۀ اخیر کافی است
براي اینکه غرب ناگزیر باشدکه خود را به نوعی از این ماجرا خلاص کند و این تنها موضوعی است که طیّ قرون اخیر تمامیّت
فرهنگ، اقتصاد، سیاست و حتّی مسائل امنیتی و نظامی غرب را متوجه خود کرده است. غرب سرمایۀ کلانی را خرج کرده براي
اینکه این جریان را متوقف کند، چون ایران، کانون ماجرا است. تا مدتها با سرمایه گذاري روي جنگ میخواستند این جریان
پیشرونده را متوقف کنند و بعد از آن با سرمایهگذاري روي مباحث اقتصادي و فرهنگی سعی کردهاند انقلاب اسلامی را متوقف
هنري » . کنند امّا باید بپذیریم که انقلاب اسلامی یک تحول مهم است و نیز باید بپذیریم که اینها از مطامع خود دست نمیکشند
که از اعضاي شوراي روابط خارجی امریکا و یک نظریهپرداز و استراتژیست یهودي است و زمانی هم وزیر امور خارجۀ « کسینجر
ایالات متحدة امریکا بود، در کتاب خودش که با عنوان سیاست خارجی آمریکا منتشر شده مینویسد: براي اینکه بتوان از گسترش
و نفوذ یک کشور در دیگر مناطق جهان و تعمیق روابط سیاسیاش با دیگران جلوگیري کرد، باید امنیت ملّی آن کشور را در
معرض خطر قرار داد تا سرگرم کشمکشهاي داخلی گردد و نتواند به قدرت و امنیت در داخل دستیابی پیدا کند یا از جانب
دیگران همواره در معرض تهدید و تهاجم قرار گیرد. این استراتژي طیّ دو، سه دهۀ اخیر همواره دربارة کشورهاي فعّال مسلمان و
به ویژه ایران اسلامی به کار گرفته شده است. از همین روست که این موضوع را در کشف راز رویارویی مستمرّ غرب با جهان
اسلام، ایران و انقلاب اسلامی، مهم ارزیابی میکنم و بر آن تأکید دارم.
راز دلتاي شوم